.:: دومیـــــــــم | سرگرمی دانلود آموزش ::.

طنز جوک sms فال اخبار جنجالی عکس دانلود تفریح اموزش جومونگ عکس بازیگر هالیوود کلیپ های موبایل ترفند ها نرم افزار مجانی

.:: دومیـــــــــم | سرگرمی دانلود آموزش ::.

طنز جوک sms فال اخبار جنجالی عکس دانلود تفریح اموزش جومونگ عکس بازیگر هالیوود کلیپ های موبایل ترفند ها نرم افزار مجانی

پیغام گیر تلفن شاعران بنام[سرگرمی و طنز ]

پیغام گیر حافظرفته ام بیرون من از کاشانه ی خود غم مخور
تا مگر بینم رخ جانانه ی خود غم مخور

بشنوی پاسخ ز حافظ گر که بگذاری پیام
زآن زمان کو باز گردم خانه ی خود غم مخور

http://i38.tinypic.com/1il4t3.gifatrmyp.jpg

پیغام گیر سعدی
از آوای دل انگیز تو مستم
نباشم خانه و شرمنده هستم
به پیغام تو خواهم گفت پاسخ
فلک را گر فرصتی دادی به دستم

http://i38.tinypic.com/1il4t3.gifatrmyp.jpg
پیغام گیر فردوسی

نمی باشم امروز اندر سرای
که رسم ادب را بیارم به جای به پیغامت ای دوست گویم جواب
چو فردا بر آید بلند آفتاب

http://i38.tinypic.com/1il4t3.gif

atrmyp.jpg
پیغام گیر خیام

این چرخ فلک عمر مرا داد به باد
ممنون توام که کرده ای از من یاد
رفتم سر کوچه منزل کوزه فروش
آیم چو به خانه پاسخت خواهم داد

http://i38.tinypic.com/1il4t3.gifatrmyp.jpg
پیغام گیر منوچهری

از شرم به رنگ باده باشد رویم
در خانه نباشم که سلامی گویم
بگذاری اگر پیغام ، پاسخ دهمت

زان پیش که همچو برف گردد رویم

http://i38.tinypic.com/1il4t3.gifatrmyp.jpg
پیغام گیر مولانا

بهر سماع از خانه ام رفتم برون.. رقصان شوم
شوری برانگیزم به پا.. خندان شوم شادان شوم
برگو به من پیغام خود..هم نمره و هم نام خود
فردا تو را پاسخ دهم..جان تو را قربان شوم

http://i38.tinypic.com/1il4t3.gif
atrmyp.jpg

پیغام گیر بابا طاهر
تلیفون کرده ای جانم فدایت
الهی مو به قوربون صدایت
چو از صحرا بیایم نازنینم
فرستم پاسخی از دل برایت

http://i38.tinypic.com/1il4t3.gif
atrmyp.jpg


پیغام گیر نیما
چون صداهایی که می آید
شباهنگام از جنگل
از شغالی دور
گر شنیدی بوق
بر زبان آر آن سخن هایی که خواهی بشنوم
در فضایی عاری از تزویر
ندایت چون انعکاس صبح آزا کوه
پاسخی گیرد ز من از دره های یوش

http://i38.tinypic.com/1il4t3.gif
atrmyp.jpg


پیغام گیر شاملو
بر آبگینه ای از جیوه  سکوت
سنگواره ای از دستان آدمیت
آتشی و چرخی که آفرید
تا کلید واژه ای از دور شنوا
در آن با من سخن بگو
که با همان جوابی گویم
تآنگاه که توانستن سرودی است

http://i38.tinypic.com/1il4t3.gif
atrmyp.jpg


پیغام گیر سایه
ای صدا و سخن توست سرآغاز جهان
دل سپردن به پیامت چاره ساز انسان
گر مرا فرصت گفتی و شنودی باشد
به حقیقت با تو همراز شوم بی نیاز کتمان

http://i38.tinypic.com/1il4t3.gif
atrmyp.jpg


پیغام گیر فروغ( فرخزاد)

نیستم.. نیستم..اما می آیم.. می آیم ..می آیم
با بوته ها که چیده ام از بیشه های آن سوی دیوار می آیم.. می آیم ..می آیم
و آستانه پر از عشق می شود
و من در آستانه به آنها که پیغام گذاشته اند
سلامی دوباره خواهم داد...

 

 

هفت سین اینترنتی

بازیگران:
یک عدد پسر
یک عدد دختر
عده ای برای خالی نبودن عریضه (سیاهی لشگر)

سمنو (پرده اول)
یک عدد پسر پای اینترنت نشسته چت میکند و بی خیال با همه حرف می زند. (همه در اینجا همان سیاهی لشگر های این نمایش هستند) ناگهان دختری وارد چت روم میشود و پسر کمی دلش یک جوری می شود.با دختر حرف میزند.ازasl و اسم و محل زندگی شروع میکند...
-asl plz?
-من رویا از تهران و سنم هم نمیگم...مگه نمیدونی نباید از یک خانم سنش را پرسید...!
و کم کم این دختر با بقیه برایش متفاوت میشود و قضیه کمی احساسی می شود.(از این به بعد آهنگ تایتانیک پس زمینه نمایش است.)
-چه غذایی را دوست داری؟
- بیف استر..
-وا..مگه همچین غذایی هم هست!
-همون بیف استراناگف است!!ولی می دونی ما بس که خوردیم با اسم کوچیک صدایش میکنیم!!
از شکلکهای مسنجری که برایش می فرستد حالی به حالی می شود و بافنت های دختر احساسش فرق می کند!! کار به جاهای باریکتر میکشد و تلفن رد و بدل میکنند. پای تلفن با شنیدن صدای هم حسابی دلباخته هم میشوند .
صدایی شبیه صدای بوق تریلی می گوید : چقدر صدای تو قشنگه!!
و صدایی شبیه صدای مرغ میگوید : صدای تو که بهتره!!
و دهان جفتشان مثل سمنو شیرین میشود!!

سیب (پرده دوم)
قرار ملاقات می گذارند. هم دیگر را می بینند.هفته ای یک بار گردشی در جاهای خوش آب و هوا ی تهران و پارکهایی مثل پارک جمشیدیه میروند.
پسر هنوز خودش را برای دختر میگیرد و دختر ادای آدمهای کاملا عاشق را در می آورد.'': تو چه خوب باشی و چه بد من همین جوری دوستت دارم.''
یکی از نظراتی که پسر می دهد این است که :'' من اگر جای شهردار بودم حتما این پارک را تنها برای دختر ها و پسرها می ساختم و اصلا اجازه نمی دادم کسی تنها وارد شود!!.''و دختر هم حرفهای پسر را تایید می کند!!
پسر تمام سعی اش را میکند که مثل آرنولد یا تام کروز خودش را نشان بدهد .مثلا در یک صحنه کاملا ساختگی جلوی ماشین میپرد که مثلا دختر خانم خدایی نکرده زیر ماشین نرود!! و دختر هم مثل جنیفر لوپز رفتار میکند!!و گاهی خودش را با سوفیا لورن عوضی میگیرد!!
و بعد از این قضایا به این نتیجه می رسند که نمی توانند این همه دوری را تحمل کنند و باید با هم ازدواج کنند (البته بعد از چند دٿعه بیرون رفتن نمیدانم....) و قضیه به خواستگاری و مراسم سنتی می کشد.
و خلاصه دختر و پسر به عقد هم در می آیندو همه چیز به خوبی و خوشی.....''
_ های نویسنده پنج پرده دیگر مانده..
_ ا...فکر کردم فیلم هندی است...ببخشید....پس ادامه میدهیم.

سماق (پرده سوم)
کم کم کمی کارشان حالت رسمی پیدا می کند. مدام با هم بیرون می روند و از تمام پارکهای تهران و حومه !!خاطره می سازند. اسم این مرحله را گذاشتیم سماق چون مثل سماق روی کباب خوشمزه است..!!
حرفهای عشقی وش و رفتارهای رمانتیکانه از مراحل لاینفک این مرحله است.
و مدام سعی می کنند به هم ثابت کنند که ''تو همونی هستی که من می خواستم.''

سکه (پرده چهارم)
پسر کمی به فکر فرو میرود .او باید شغلی دست و پا کند و شاید هم برای همسرش (همان دختر ) هم کاری بجوید چون '' زندگی که شوخی بردار نیست ننه جون!!''''
از این به بعد نامش سکه است.چون پسر بدو کار بدو....کجا به هم برسند خدا عالم است...
دختر کمی از وضعیت نا به سامان اقتصادی ناراضی است و زبان به غر غر میگشاید و پسر هم کلافه میشود.

سیر (پرده پنجم)
این پرده کمی وسایل احتیاج دارد...ترجیحا لوازمی که راحت خرد شوند!! سر همان مسائل مادی یا دیگر مسائل مهم از جمله طرز راه رفتن و مدل مو و .....دعوا آغاز میشود..
-تو از اول منو نمی فهمیدی ....
-ا...نه بابا ...تو خیلی می فهمی!!
-یعنی میگی من نفهمم!!؟
-آره میگم...می خوام بدون چه کار می توونی بکنی...
و از اینجا همان وسایل مذکور وارد گود میشوند و بر سر هم خرد میکنند...
البته لازم به ذکر است که دعوا مثل سیر ترشی است کمش مزه زندگی است زیادش باعث اذیت می شود و دل را می زند....

سرکه (پرده ششم)
حالت قهر بعد از دعوا هم کمش خوب است و زیادش دل را میزند و گلو را میسوزاند...
_.......(پسر سرش را تا جایی که بتواند روی روزنامه خم میکند.)
-......(دختر هم به طرز خیلی تابلویی تلویزیون گوش میدهد و محل نمیگذارد.)
ان شاالله هیچ کس زیاد از سرکه نخورد...آمین...بگو آمین..ا..ا....بگو آمین...حالا شد...خدا از دهنت بشنود.

سبزه (پرده هفتم)
کنار سفره هفت سین نشسته اند.پارسال این موقع هیچ کدام همدیگر را نمی شناختند ولی امسال کاملا همدیگر را میشناسند چه شناختنی!!کم کم برای هم جا می افتند و به هم عادت می کنند...عادتی عاشقانه... (در ضمن بالاخره با هم آشتی میکنند.) از این جا به بعد تمام زندگی شان سبزه است....مثل سبزه رشد می کنند و بارور می شوند و می شکفند..

تو را من لینک خواهم کرد[سرگرمی و طنز , ]

 

تو را من لینک خواهم کرد

سحر گاهان که در خوابی

تو را من لینک خواهم کرد

به بقال محل هم لینک خواهم داد

سحر گاهان که در خوابید من هم خواب خواهم دید

مرا هک کن ، خیالی نیست

دوباره آی دی از نو

روز از نو

تمام شب به روزم من

و یک وبلاگ پر کامنت خواهم زد

و با فیلتر شکن یک روز

وبلاگ خدا را باز خواهم کرد

اگر پسری بر ضد دخترها حرفی زد بدونید که....

اگر پسری بر ضد دخترها حرفی زد بدونید  که....
 


از همه بیشتر دنبال دخترهاست و براشون له له میزنه!!


حکایتش حکایت همون گربه هست که دستش به گوشت نمیرسید می گفت پیف پیف بو می ده!

تا حالا صد تا دخترسر کارش گذاشتند و حالشو گرفتند!


تا حالا هر چی التماس کرده دخترای ناز ایرونی که سهله یه وزغ ماده هم تحویلشون نگرفته!!


توی دانشگاه نمره های ماکزیمم دخترا رو دیده و برای اینکه کسی نفهمه آی کیوش در حد کلوخه مجبوره بشینه برای دخترا حرف در بیاره !


تو خونه همش به خاطر شلخته بودنش (مخصوصا موها و دماغ ) و تمیزی و خوشتیپی خواهرش مدام زدند تو سرش !!


از اینکه با صد نوع مدل موی مختلف و خط ریشای عجیب غریب نمیتونه قیافه مثل اژدهاشو یه کم شبیه آدما بکنه به دخترای ایرونی که با آرایش زیباتر میشند حسودی می کنه !!!


میبینه یک نفر تو دنیا پیدا نمیشه که فقط یه بار منتشو بکشه و باید یه عمر نازکش باشه !!


میبینه خیلی از مردا و پسرای اطرافش (و حتی خودش) حاضرند با اشاره یه خانم همه چی شونو فدا کنند اون وقته که یه جاش به شدت میسوزه !!! 

 

 

نویسنده: یه دختر آنتی بوی!

دختر شدن آسان در پنج دقیقه مخصوص پسرای قرتی!

اگر شما پسری هستید طالب قرتی ‌بازی‌های دخترانه! نکات زیر را جهت دختر شدن، البته به طور آزمایشی، رعایت کنید:
 


ابتدا باید ریش و سبیل خود را، البته اگر دارید، (ریش و سبیلو می‌گم بابا!) به سطل خاکروبه بسپارید. هر چند که با زدن سبیل خود، نمی‌توانید درست راه بروید!

اکنون نوبت آن است که تغییراتی چند در سر و صورت خود به وجود آورید. از جمله ابروها را صفا دهید! که البته این نکته امروزه لازم به ذکر نمی‌باشد. زیرا شما معمولا از قبل، این کار را کرده‌اید!

حالا به سراغ لوازم آرایشی مادر یا احیانا خواهر خود بروید. سعی کنید قوطی کرم پودر را روی صورت خود خالی کنید!

در آخر یک مانتو که از شدت تنگی به کیسه‌ی مارگیری شباهت دارد به تن کنید. هر چه تنگ‌تر، اندام ضایع شما زیباتر!

روسری ترجیحا تیتیش خود را سر کنید و آماده خروج از خانه شوید.

کفش پاشنه بلند در اینجا نقش مهمی ایفا می‌کند. هر چند که شما با پوشیدن یک کفش پاشنه‌دار مثل شترمرغ راه خواهید رفت!

حالا شما در خیابان هستید!

هنگام راه رفتن سعی کنید به کل بدن خود پیچ و تاب بدهید! بهتر است برای بهتر قر دادن، مدام آهنگ بابا کرم را با خود زمزمه کنید!

و نکته بسیار بسیار مهم «عشوه شتری» است! شما باید سعی کنید برای کل ملت که در خیابان هستند پشت چشم نازک کنید!

اگر کسی احیانا از شما ساعت پرسید، صدای دورگه و ناهنجار خود را کش دار کنید:

ببخشید خانوم، ساعت چنده؟

اییییییییییش! دو و ربــــــــــع! واااااه!  



شما هنگامی که در خیابان راه می‌روید لغات عاشقانه بسیاری را می‌شنوید و مسلما حال می‌کنید!

به منظور جلوگیری از حال کردن بسیار شما با دختر شدن، از ادامه این آموزش معذورم...

به یک شوهر با ویژگیهای زیر نیازمندیم...

یه روز یه پیرزن بیوه‌ی 70 ساله تصمیم میگیره که دوباره ازدواج کنه، واسه همین یه آگهی ازدواج می‌زنه توی روزنامه و توش مینویسه که: "به یک شوهر با ویژگیهای زیر نیازمندیم: هم سن و سال خودم باشه، کتکم نزنه، زیاد دور و برِ من چرخ نزنه، و این که بتونه توی س.ک.س من رو ارضا کنه!" 2 روز بعد صدای زنگ در خونه‌ی پیرزنه بلند میشه، پیرزن میره و در رو باز میکنه و پشت در، یه مرد با موهای خاکستری رو میبینه که رو ویلچر نشسته و دست و پا نداره! پیرزن می‌پرسه: "واسه آگهی من تشریف آوردید؟ واقعآ از من انتظار ندارید که قبولتون کنم، دارید؟" پیرمرد میگه: "آره واسه آگهی اومدم" پیرزن یا پوزخند جواب میده: "خودت رو نگاه کن، تو پا نداری!" پیرمرد جواب میده: "بنابراین نمی‌تونم دور و برت چرخ بزنم!" پیرزن میگه: "تو دست هم نداری!" پیرمرد دوباره لبخند میزنه و میگه: "بنابراین هیچ وقت نمی تونم کتکت بزنم!" پیرزن ابرویی بالا میندازه و میگه: "ببینم می‌تونی من رو ارضا کنی؟" پیرمرد پشت میزنه به ویلچر و یه لبخند بزرگ میاد روی لباش و میگه: "من زنگ در خونه‌ات رو زدم، نزدم؟!" تاریخ عروسی: شنبه‌ی هفته‌ی آینده...!

هنوز دهن باقیمونم بوی پفک میدهد !

با اینکه بابایم می گوید دهانم هنوز بوی پفک می دهد ولی من تو را عاشق می باشم،

ای دختر همساده! هر بار که با موهای دمب موشی ات به حیاط می ایی تا لی لی بازی کنی و هی دماغت را بالا می کشی از بس هوا سرد می باشد، دل کوچک من خیلی غنج می رود.

ان روز که در استپ هوایی توپ را بالا انداختی که ''کودک فهیم'' و من سوزیدم، فهمیدم که در گلویت گیر کرده می باشم و اصلا فکر نمی کنم که تو از ممد فرنگیز خانوم اینا با ان کت شلوار مسخره اش خوشت می اید.

من از تو خیلی دلگیر می باشم از بس عباس اقای بقال محله لپ تو را کشید که ''کوچولو چی می خوای؟'' و تو بی حیایانه خندیدی و من تا صبح ماهواره ممد فرنگیز خانوم اینا را تماشا کردم که غیرت خونم نرمال شود.

من هر روز لب پنجره منتظرت می نشینم و با دستان کوچولویم هی گیتار می زنم که ''چه خوشگل شدی امروز'' و تو از سرویس مدرسه پیاده می شوی و در حالی که با راننده گنده بک سرویس بای بای می کنی و وسط کوچه مقنعه ات را در می اوری و من ''دلم تنگه برادرجان'' می خوانم و با سوزیدنم می سازم. ان یکی روز که معلمتان ''من بادام دارم'' درس داد و تو گریان امدی که ''دلم بادام می خواهد'' من به تو خیلی بادام دادم و تو خندیدی و نفهمیدی که من به چه دلهره از اجیل فروشی سر کوچه بادام را دزدیدم و اقاهه به من گفت:'' فسقلی الدنگ!''

تو خیلی خوشگل قشنگ می باشی ولی هیچ وقت به زیبایی خانم معلم ما که فامیل سوفیالورن اینا می باشد نمی رسی و بابایم عاشق او می باشد و به زودی با هم همسر می شوند و من خیلی خوشحال می باشم که خانم معلم عزیز که زنی زیبا و مهربان می باشد خیلی برای خوشبختی بابایم تلاش می کند....! خانم معلم می گوید:'' تا همین جا بس می باشد. دیکته عقشولانه بهت گفتم که خسته نشوی!''

من خیلی ناراحت می باشم که خانم معلم از احساسات پاک من سوء استفاده می کند و دیکته های بد اموزی می گوید از بس که همساده ما اصلا دختر ندارد. خانم معلم می گوید:'' من رفتم. به بابایت سلام برسان بگو پول این تدریس خصوصی ها را می کشم روی مهریه !!

انشایی درباره ی فواید گاو:

انشایی درباره ی فواید گاو: 

سلام خدمت معلم عزیزم و عرض تشکر از زحمات بی دریغ اولیاء و مربیان مدرسه که در تربیت ما بسیار زحمت میکشند و اگر آنها نبودند معلوم نبود ما الان کجا بودیم.اکنون قلم به دست میگیرم و انشای خود را آغاز میکنم.البته واضح و مبرهن است که اگر به اطراف خود بنگریم در میابیم که گاو بودن فواید زیادی دارد.من مقداری در این مورد فکر کردم و به این نتیجه رسیدم که مهمترین فایده ی گاو بودن این است که آدم دیگر آدم نیست. بلکه گاو است.هرچند که نتیجه گیری باید در آخر انشاء باشد.بیایید یک لحظه فکر کنیم که ما گاویم.ببینیم چقدر گاو بودن فایده دارد. مثلا در مورد همین ازدواج که این همه الان دارند راجع به آن برنامه هزار راه رفته و نرفته و برگشته و... درست میکنند.هیچ گاو مادری نگران ترشیده شدن گوساله اش نیست. همچنین ناراحت نیست اگر فردا پسرش زن برد، عروسش پسرش را از چنگش در می آورد
وقتی گاوی که پدر خانواده است میخواهد دخترش را شوهر دهد ،نگران جهیزیه اش نیست .نگران نیست که بین فامیل و همسایه آبرو دارند.مجبور نیست به خاطر این که پول جهاز دخترش را تهیه نماید، برای صاحبش زمین اضافه شخم بزند یا بدتر از آن پاچه خواری کند.گوساله های ماده مجبور نیستند که با هزار دوز و کلک دل گوساله های نر را به دست بیاورندتا به خواستگاریشان بیایند، چون آنها آنقدر گاو هستند که به خواستگاری انها بروند، از طرفی هیچ گوساله ماده ای نمیگوید که فعلا قصد ازدواج ندارد و میخواهد ادامه تحصیل دهد.تازه وقتی هم که عروسی میکنند اینهمه بیا برو، بعله برون،خواستگاری ، مهریه ، نامزدی، زیر لفظی،حنا بندان، عروسی ،پاتختی،روتختی، زیر تختی، ماه عسل ،ماه..زهر، طلاق و طلاق کشی و... ندارند. گاوها حیوانات نجیب و سر به زیری هستند.آنها چشمهای سیاه و درشت و خوشگلی دارند

 


شاعر در این باره میگوید:سیه چشمون چرا تو نگات دیگه اون همه صفا نیست
سیه چشمون بگو نکنه دلت دیگه پیش ما نیست
هیچ گاوی نگران کرایه خانه اش نیست.نگران نیست نکند از کار اخراجش کنند.گاوها آنقدر عاقلند که میدانند بهترین سالهای عمرشان را نباید پشت کنکور بگذرانند .گاوها بخاطر چشم و همچشمی دماغشان را عمل نمی کنند. شما تا حالا دیده اید گاوی دماغش را چسب بزند؟شما تا حالا دیده اید گاوی خط چشم بکشد؟
گاوها حیوانات مفیدی هستندو انگل جامعه نیستند.شما تا کنون یک گاو معتاد دیده اید؟
گاوی دیده اید که سر کوچه بایستد و مزاحم ناموس مردم شود؟ آخر گاوها خودشان خواهر و مادر دارند.ما از شیر،گوشت، پوست، حتی روده و معده ی گاو استفاده میکنیم. اقای طاعتی زاده معلم خوب حرفه و فن ما گفته که از بعضی جاهای گاو در تهیه همین لوازم آرایش خانم ها_که البته زشت است_ استفاده میشود.ما حتی از دستشویی بزرگ (پشگل) گاو هم استفاده میکنیم.تا حالا شما گاو بیکار دیده اید؟ آیا دیده اید گاوی زیر آب گاو دیگری را پیش صاحبش بزند؟تا حالا دیده اید گاوی غیبت گاو دیگری را بکند؟آیا تا بحال دیده اید گاوی زنش را کتک بزند یا گاو ماده ای شوهر خواهرش را به رخ شوهرش بکشد؟و مثلا بگوید از آقای فلانی یاد بگیر.آخر توهم گاوی؟! فلانی گاو است بین گاوها.تازه گاوها نیاز به ماشین ندارندتا بابت ماشین 12 میلیون پول بدهند و با هزار پارتی بازی ماشینشان را تحویل بگیرند و آخرش هم وسط جاده یه هویی ماشینشان آتش بگیرد.هیچ گاوی آنقدر گاو نیست که قلب دیگری را بشکند.البته
شاعر باز هم در این مورد شعری فرموده است:گمون کردی تو دستات یه اسیرم
دیگه قلبم رواز تو پس میگیرم
دیده اید گاو نری به خاطربه دست آوردن ثروت پدر گاو ماده به او بگوید:عاشقت هستم"!!سرت سر شیر است و دمت دم پلنگ !!دیده اید گاو پدری دخترش را کتک بزند!؟
گاو ها در جامعه شان فقر ندارند .گاوها اختلاف طبقاتی ندارند.دخترانشان به خاطر وضع بد خانواده خود فروشی نمیکنند.آنها شرمنده زن و بچه شان نمیشوند.رویشان را با سیلی رخ نگه نمیدارند.هیچ گاوی غصه ی گاوهای دیگر را نمیخورد.هیچ گاوی غمباد نمیگیرد.هیچ گاوی رشوه نمیگیرد.هیچ گاوی اختلاس نمیکند. هیچ گاوی آبروی دیگری را نمیریزد.هیچ گاوی خیانت نمیکند. هیچ گاوی دل گاودیگر را نمیشکند.هیچ گاوی دروغ نمیگوید .هیچ گاوی آنقدر علف نمیخورد که از فرط پرخوری مجبور شود روی آن همه علف یک آفتابه عرق سگی بخورد و بعدش راه بیفتد توی کوچه خیابان در حالی که گاو طویله کناریشان از گرسنگی شیر نداشته باشد تا به گوساله اش شیر بدهد.هیچ گاوی همجنس بازی نمیکند. هیچ گاوی گاو دیگر را نمیکشد .هیچ گاوی...اگر بخواهم در مورد فواید گاو بودن بگویم، دیگر زنگ انشاء میخورد و نوبت بقیه نمی شود که انشایشان را بخوانند.اما به نظر من مهمترین فایده گاو بودن این است که دیگر آدم نیستید...لباس ما از گاو است ، غذایمان از گاو ، شیر و پنیر و کره و خامه ...همه از گاو..ولی...هیچ گاوی نگفت: من گفت :ما...