جوک اصفها نی
اصفهانیه میره مکانیکی، به تعمیرکار می گه: ۱ قطره روغن تو موتور، ۱ لیوان آب تو رادیات، ۱ لیتر بنزین تو باک بریز. تعمیرکاره می گه: لاستیکتم کم بادس! می خوای توش بگوزم؟
یک روز یک اصفهانی به پسرش میگه بابا برو در خونه همسایه و اره انها رو بگیر پسر میره و میاد میگه بابا نداد بابا میگه محترمانه بگو پسر میره و محترمانه میگه و بعد میاد میگه بابا نداد بابا باز میگه این دفعه برو خواهش کن پسر میره و بعد میاد میگه بابا نداد گفت به تو بگم که ما اره نداریم و بعد بابا میگه که عجب مردم خسیسی نمیخواد برو اره خودمونو از تو انباری ور دار بیار
اصفهانیه داشته تو خیابون میرفته که یهو میبینه اوضاع دل و روده خرابه و به شدت نیاز به قضای حاجت داره! خلاصه یخورده اطراف چرخ میزنه تا آخر یک توالت عمومی پیدا میکنه. خوشحال و خندان میره تو که یهو دم در یک مردک لندهور جلوشو میگیره، میگه: کجا عمو؟! اینجا توالتش ورودی داره، ۲۰۰ تومن! اصفهانیه شاکی میشه، میگه: انصافتو شکر! یک ریدن دویست تومن؟! نمیخوام! خلاصه میاد بیرون، یکم دیگه چرخ میزنه میبینه نه اوضاع خیلی خرابه، برمیگرده، میگه: درک بیا اینم دویست تومن. یارو میگه: نـُچ! نرخا بالا رفته، ورودی جدید ۵۰۰ تومنه! اصفهانیه تا فیهاخالدونش میسوزه، میگه: یعنی چی؟! مگه سر گردنست؟! آدم به خودش برینه به صرفهتره! خلاصه باز شاکی میاد بیرون، یکم راه میره، میبینه الانه که وسط آدم و عالم برینه به خودش، زود بر میگرده، باحال زار یک پونصدی میده، میگه: بیا بابا اینم ۵۰۰ تومن. باز صاب توالت یک ابرو میندازه بالا، میگه: تــُـچ! چون تو مضیقهای ورودیت میشه هزار تومن! اصفهانیه که دیگه عرق از بناگوشش سرازیر شده بوده، میگه: بابا سگ خور! بیا اینم هزار تومن، بزار برم برینم! خلاصه میره تو. مردک توالتچی(!) میبینه یک ربع گذشت، نیم ساعت گذشت، یک ساعت گذشت، آقا نیومد بیرون. میره در توالت رو باز میکنه، میبینه اصفهانیه با کمربند خودشو دار زده، یک یادداشت هم گذاشته که: “کسی که تو این گرونی فرق گوز و ان رو نمیفهمه فقط واسه مردن خوبه“!
یه اصفهانیه میره خواستکَاری برای اقا زادش بابای دختر میبرسه شما در دختر من جه جیزی دیدین که اومدین خواستکَاری در دخترتون هیجی والا ولی تو حساب بانکی شما یک جیز هایی دیدیم
یه بار یه اصفهانیه داشته با خانوادش از جلوی رستوران رد میشده بوی خوب غذا رو احساس می کنن. به بچه هاش میگه بچا اگه بچای خوبی باشین یه دفه دیگه هم از اینجا رددون می کونم.
چندتا تهرونی اومده بودن اصفهون گردش، توی میدون نقش جهان درشکه سوار میشن تا کمی تاب بخورن، اسب درشکه زبون بسته بهش فشار میآدو وسط راه یه صدائی ازش در میرد، تهرونیها هم برا اینکه درشکه چی رو مسخره کنن بلند بلند بهم دیگه میگن به به، بجه ها درشکه های اصفهان هم رادیو داره، پیرمرد درشکه چی خیلی خونسرد سرشو برمیگردونه و میگه: آره آمو (عمو ) ولی فقط موجی تهرونو میگیرد
یه روز یه اصفهانی با زن وپسرش به پیکنیک می رن که برای نهارشون سه تا تخم مرغ می برند!!!!!! یدفعه پسرشون را آب می بره که پدره داد می زنه خانوم دو تا تخم مرغ بیشتر درست نکن بچه رو آب برد!!!یه شخصی از خیابون رد میشده ، میبینه یه بچه اصفهانی نشسته کنار خیابون گریه میکنه. جلو میره و میگه چی شده عزیزم ، پسر بچه میگه سکه ۲۵ تومانی ام را گم کرده ام. مرد میگه اینکه گریه نداره بیا این۲۵ تومانی مال تو! بچه باز هم به گریه کردن ادامه میده < مرد میپرسه دیگه چیه ؟ بچه میگه اگه اون سکه را گم نکرده بودم الان ۵۰ تومن پول داشتم!
یه اصفهانی به باباش تلفن میزنه برای اینکه پول تلفنش زیاد نشه فقط میگه : من کاظم ، پول لازم . باباش هم میگه : من مریض ، قر نریزبچه اصفهانیه از باباش میپرسه: بابا برای عید نوروز نمیریم چهلستونو ببینیم من خیلی دوست دارم بدونم چه شکلیه؟ باباش میگه: چرا نمیریم پسرم؟ اگه مُفتیش کردند ما هم میریم !
به یه اصفهانیه می گند چرااصفهانیا اینقدر اس اس می کنند می گد هر کی گفتس دروغ گفتس
به اصفهانی مییگن با کالسکه جمله بساز میگه این میوه ها کالس که !!!!!!!!!!!
اصفهانیه در حال مرگ بوده از زنش می پرسه محمد کجاست ؟ زنش میگه : همین جا کنارت نشسته . میگه علی کجاست ؟ زنش میگه اونطرفت نشسته . میگه حامد کجاست ؟ میگه اونم همین جاست . یهو داد می زنه پس برای چی چراغ اون اتاق بی خودی روشنه ؟
۵راه میشه تشخیص داد یه نفر اصفهانیهاول اینکه همشون زیرشلواری آبی راه راه می پوشن ( البته شاید با خوندن این مطلب سریع اونو عوض کنن)
دوم اینکه با خوردن هر قلوب نوشابه نگاهی به شیشه میکنن به کجا رسیده
سوم اینکه تا در بستنی رو باز میکنن سریع یه لیس به درش میزنن
چهارم اینکه وقتی براشون مهمون میاد دم در می ایستند و به جای اینکه بگویند بفرمائید تو میگن چرا نمیای تو
پنجم اینکه من اصفهانی نیستم ، ولی چرا این کار ها رو میکنم
اگه گفتید چه جوری میشه اصفهانی رو زجر داد: ببندیش به تیر برق و بهش بگین کوچه اون طرفی شام میدن
اصفهانیه کارت اینترنتش تموم میشه میندازتش تو آب جوش
یکبار یه اصفهانی خونش آتیش میگیره یه تک زنگ به آتش نشانی می زده
اصفهانی تف میکنه آب بدنش کم میشه
یه روز یه اصفهانیه توی یکی از پادگانهای تهران خدمت می کرده . بچه تهرونی ها برای اینکه اونو اذیت بکنند توی غذایش تف می کردند و اون هیچ چی نمی گفت بعد از چند روز تهرونی ها قرار میگزارند که باهاش دوست بشوند اصفهانیه میگه از کی میخواهید با من دوست بشوید میگند از فردا , اصفهانیه هم میگه من هم از فردا نمیشاشم توی سماور
اصفهانیه موبایل می خره صفرشو می بنده
یه نفر با یه اصفهانی دست به یقه میشه.اصفهانی بجای عمل متقابل التماس کنان با لهجه شیرین اصفهانی میگه آقا شما را به خدا یقمو ول کنین گوشمو بیگیرین.آخه یقم پاره میشه
بچه اصفهانی سر سفره غذا می خورده.باباش با لهجی شیرین اصفهانی بهش میگه باباجون اینقدر غذا بخور که سیر بشی نه اینقدر که خسته بشی اصفهانیه داشته رو خودش یخ می ریخته. میگن چرا این کارو می کنی میگه می خوام سرما بخورم.
میگن چرا؟ میگه : آخه یه پنی سیلین دارم داره تاریخ مصرفش میگذره ! اصفهانیه میره سربازی وقتی برمیگرده بابا و داداششو با کلی ریش میبینه میزنه زیر گریه میگه بگین چی شده من طاقت دارم.
باباش میگه کره خر چرا ریش تراشو با خودت برده بودی؟!
اصفهانیه قله اورست رو فتح کرد.بهش میگن انگیزه ات چی بود؟؟
میگه خدا لعنت کنه کسی رو که گفت اون بالا نذری میدن یه اصفهانی با برق خونه همسایشون خودکشی میکنه
رشتیه میره کلاس غیرت،نصف شب زنش پامیشه بره توالت میگه بشین خودم میرم
-------------------------------
یارو میره عروسی می بینه رو سر عروس پنج هزاری و تراول می ریزن ، واسه این که کم نیاره عابر بانکشو در میاره می کشه وسط سینه ی عروس
----------------------
ترکه میره ساندویچی، میگه: ببخشید بندری دارید؟ یارو میگه: بعله. ترکه میگه: پس قربون دستت، بگذار یک حالی بکنیم!!
---------------------------
قزوینیه کنار دریا واستاده بوده، میبینه یک بچهه داره پشتشو میخارونه. میگه: بالامجان، خوردهکاری هم قبول میکنیم ها!!
------------------------
ترکه هر روز زنگ یک کلیسا رو میزده و در میرفته. آخر پدر روحانی شاکی میشه، یک روز پشت در کمین میکنه، تا ترکه زنگ میزنه، خرشو میگیره. ترکه حول میشه، با تتپته میگه: ببخشید، عیسی هست؟!!
------------------------
ترکه میره تو یک قهوه خونه تو تهران، میبینه یک بدبختی افتاده رو زمین، 6 تا قمه هم تو شیکمشه! از یکی میپرسه: ببخشید، این چیکار کرده بوده؟ یارو میگه: گنده گوزی کرده بود! بعد از دو هفته ترکه میزنه شیکم یک بدبختی رو تو تبریز سفره میکنه! بازپرسه ازش میپرسه: بابا مگه این بدبخت چیکارت کرده بود؟ ترکه میگه: جناب سروان،گوز گنده داده بود!!!
------------------------
ترکه و دوست دخترش نشسته بودند تو پارک. ترکه به دختره میگه: عزیزم تو تو چه فکری هستی؟ دختره میاد خیلی با احساس بازی در بیاره، میگه : تو همون فکری که توهستی، عزیزم! ترکه میگه : اِاِه.. ! نکنه تو هم میخوای منو بکنی؟!!!
------------------------
از زن رشتیه میپرسن: شما موقع عشقبازی با شوهرتون صحبت میکنید؟ میگه: اگه زنگ بزنه، خوب آره!!!
------------------------
رشتیه داشته پسرشو نصیحت میکرده، میگفته: پسرم اینقدر خانم بازی نکن! عاقبت نداره! آخرش سوزاک میگیری!! تو اگه سوزاک بگیری، کلفتمون سوزاک میگیره! کلفتمون اگه سوزاک بگیره، من سوزاک میگیرم!! من اگه سوزاک بگیرم، ننت سوزاک میگیره!! وای به اون روزی که ننت سوزاک بگیره! همه رشت سوزاک میگیرند!!!
------------------------یک روز یک قزوینی میره خونه یک پولداره برای دزدی و 200 میلیون
پول نقد دزدی میکنه و فرار میکنه
بعد زنگ میزنه به صابخونه و میگه بچه رو بیارین و
دویست میلیون رو ببرید
-----------------------------از یه قزوینی پرسیدند وصیتت چیه ؟ قزوینیه گفت : جنازه ام رو بسوزانید و با خاکسترش پودر بچه درست کنید -----------------------------دروازه ورودی قزوین نوشتن : خوش آمدید . دروازه خروجی نوشتن : خوشتون اومد؟؟-----------------------------یکروز یه قزوینی یه پیرمرد رو میبره مهدکودک و میگه : لطفا این پیرمرد رو برام خرد کنید
احمدی نژاد به بهشت رفت
احمدی نژاد از نیویورک زنگ می زنه به خانواده و می گه: آخرش این آمریکایی ها کار خودشون رو کردن، فکر کنم من شهید شدم. زنش می گه چطور؟ می گه: آخه احساس می کنم توی بهشت هستم، همه اینجا به من احترام می گذارن، پر از حوری و غلمان هست. هر چقدر غذا بخوام می خورم، همه جا سبزه و از همه مهم تر اینکه اصلا شبیه اون جا نیست
سرخی غروب
همگان باید بدانند رویایی ترین لحظات، زمان غلبه سرخی غروب بر تلالو آبی آسمان است. باید بدانند خون تا ابد سرخ باقی خواهد ماند ,ولی به محض ناپدیدی آبی آسمان همه خوشحال می شوند، چون لحظاتی بعد باران خواهد آمد
شکست عشقی
می دونی شکست عشقی یعنی چی؟
یعنی بری پای تخته کنفرانس بدی، بعد بفهمی زیپ شلوارت باز بوده
نرخ کادو
خدایا گشته ام از زندگی سیر …..که نرخ کادوی زن شد نفس گیر
چرا در روز زن پول و زر و سیم ….. ولی روز پدر شورت و عرق گیر؟
مرد عاشق
مرد عاشق تا وقتی ازدواج نکرده نا تمام است, و وقتی که ازدواج کرد کارش تمام است
روز زن
ترکه میره به یکی خبر مرگ مادرش رو بده، بهش میگه: یه شتری بود که در خونه
همه میخوابید!؟ یارو میگه: خوب؟ میگه: این دفعه رو ننه تو خوابید!!!
----------------------
ترکه داشته با رفیقش رو بوسی میکرده، رفیقش بهش میگه،غضنفر چرا گردنت بو میده؟!ترکه میگه:آخه چند روزه هر کی میگوزه میندازه گردن ما!!!
---------------------به رشتیه نفر گفتن چه وقتی خیلی ضایع شدی گفت:یه روز دختر خالم بهم زنگ زد گفت: بیا خونه خالیه!! منم خوشحال شدم رفتم. در و که باز کردم دیدم کسی نیست! دختر خالم گفت: من میرم تو اتاق تو هم 5 دقیقه دیگه بیا تو!! منم 5 دقیقه بعد رفتم تو دیدم همه میگن تولد نولد تولدت مبارک. بعد به طرف میگن خب چه ربطی داشت! میگه: اخه لخت رفته بودم تو
------------------------------------
از ترکه میپرسن: چند تا بچه داری؟ 4 تا از انگشتاشو نشون میده، میگه: 3 تا!! ملت کف میکنن، میگن: بابا اینا که 4تاست؟ ترکه انگشت کوچیکشو نشون میده، میگه: این بچة همسایمونه، ولی همیشه خونة ماست!!!
------------------------------------
دو تا ترکه میرن سوراخ لایة اوزن رو بدوزن، خودشون میمونن اونور!!!
-------------------------------------
ترکه بچش بعد از عید فطر به دنیا میاد، اسمشو میگذاره: پسفطرت!
----------------------------------
از ترکه میرسن: اسمت چیه؟ میگه: حمزه، ولی توخونه شیش کوچولو صدام میکنن!!
-------------------------------
ترکه سوار هواپیما میشه، میشینه کنار دست یک پیرمرده. خلاصه سر صحبت باز میشه و این دوتا نسبتاٌ با هم رفیق میشن. وسطای راه، یک مهمون دار میاد از پیرمرده میپرسه، پدر شما شکلات میل دارید؟ پیرمرده میگه: نه خیلی ممنون، من بواسیر دارم. مهمون داره از ترکه میپرسه: شما چی؟ ترکه میاد تریپ رفاقت بگذاره، میگه: نه مرسی. این رفیقمون بواسیر داره، باهم میخوریم!!!
----------------------------------------
ترکه میره واسه تلفن همراه ثبت نام میکنه، بهش میگن: تا سه ماه دیگه بهت تحویل میدیم. ترکه هم رو کمربندش مینویسه: به زودی دراین مکان یک موبایل نصب خواهد شد!!!
-----------------------------------
میدونی رشتیا به بچة اولشون چی میگن؟ مرحمتی دوستان! - به بچة دوم چطور - دوستان مارو شرمنده کردن!
به بچه سوم : دوستان دیگه شورشو درآوردن!!!
-----------------------------
ترکه از طبقه صدم یه ساختمون میپره پایین، به طبقه پنجاهم که میرسه میگه: خب الحمدالله تا اینجاش که بخیر گذشت!!!
--------------------------------
ماشین پیکانی با شماره پلاک تهران ص از چراغ قرمز ردمی شه , پلیس که ترک بوده آژیر کشان دنبالش می افته و پشت سرهم داد می زد : تهران صلی الله علیه و آله بزن کنار
انجیر رو به ترکه نشون می دن ، می گن این چیه ؟ می گه آلو بوده چلوندن ، تو زعفرون خوابوندن ، بهش کنجد مالوندن ، یه چوب بهش چپوندن ، تازه شده گلابی
ترکه داشته رادیو پیام گوش میداده، گزارشگره میگفته: راه بهارستان به امام حسین بستهاست، راه انقلاب هم به امام حسین بستهاست…
ترکه میگه: باشه بابا بستس که بستس، دیگه چرا هی قسم میخوری
ترکه تو انگلیس راننده تاکسی می شه بش میگن سختت نیست فرمون سمت راسته اینجا ؟ میگه والا سخت که نیست فقط یه مشکلی که دارم اینه که هر وقت تف می کنم می افته رو مسافر بغلی
از ترکه میپرسن, نظرت راجع به نوشابه چیه؟ میگه: نوشابه آب داره, گاز داره, یه خط تلفن هم بزنن دیگه عالی میشه.
ترکه از جوب می پره ازش فیلم می گیرن . دور آهسته میزارن میفته تو جوب. دور تند می زارن می خوره به دیوار
از ترکه می پرسن دانشگاه می ری؟ میگه: اگه بار بخوره همه جا می ریم… دانشگاه، انقلاب، میدون آزادی…
ترکه توی کوپه قطار با یک خانم غریبه همسفر بوده. شب خانمه میره تخت بالایی میخوابه و ترکه تخت پایینی. نصفه شب خانمه میگه سردمه، کاش شما میتونستی میرفتی از مأمور قطار برام پتو میگرفتی. ترکه میگه میخوایی خانم امشب فرض کنیم زن و شوهر هستیم تا هردومون گرم شیم؟ خانمه که همچین بگی نگی از پیشنهاد بدش نیومده بوده میگه باشه حاضرم. ترکه میگه پس پاشو خودت برو پتو بگیر، برای منم یه چایی بیار
از ترکه می پرسن باد صدادار چه شکلیه؟ میگه حلقه ای. میگن چرا؟ میگه چون هر وقت هر کی باد می ده، می اندازه گردن من!
از غضنفر می پرسن که برای بستن یک لامپ به چند نفر احتیاج داری؟ می گه ۳ نفر. می گن چرا ۳ نفر ؟ میگه: یه نفر میره بالا نردبون لامپ رو بگیره .. دو نفر هم از پایین، نردبون رو بچرخوونند
پسر ترکه تو پارک با یه دختره قرار گذاشته بوده ، بعد همین که داشتن حرف میزدن یهو دختره میگه : وای بابام از دور داره میاد ترکه : بابات تا حالا منو دیده ؟ دختره : نه ترکه: اینکه ترس نداره ، بهش بگو من داداشتم
سرهنگ: اسمت چیه؟ سرباز: ممد / سرهنگ: این چیه دستت؟ سرباز: تفنگ / سرهنگ: تفنگ؟ این مملکتته, آبروته, زندگیته, شرافتته, خواهرته, مادرته, و …. / سرهنگ رو به سرباز دوم : اسمت چیه؟ سرباز: غضنفر / سرهنگ: این چیه دستت؟ ترکه: این خواهرومادر ممده !!!
ترکه میاد تهران ویه تاکسی میخره که مسافر کشی کنه؛خانمی ازش میپرسه:آقا ببخشید کریم خان میرید؟ترکه میگه:آره خب اگه نمیرید که میترکید
امام جمعه رشت میگه مردم انتخابات خیلی مهمه نباید مثل مسائل ناموسی به راحتی از کنارش رد بشید رشتی ها به چراغ خواب میگن شاهد ماجرا سر جاده شمال نوشته “از غیرت خود بکاهید رشتی نویسنده بوده آخرکتابش می نویسه تقدیم به پدرم که دوست بابام بود شعار تنظیم خوانواده در رشت مامان یه بابا بسه رشتی یه دم مرگش اززنش می پرسه : راستشو بگو تا حالا چند دفعه بمن خیانت کردی؟ زنش گفت : خدا وکیلی سه بار! رشتی یه گفت: کی هابوده؟ زنش گفت : یادته یه دفعه مربی ات تو را بازی نمیداد؟ بعد بازی ات داد؟…. رشتی یه گفت: دفعه دوم کجا بود ؟ زنش گفت : یادته هم تیمی های تو، توپ را بهت پاس نمیدادن؟بعد مرتب بهت پاس می دادن ؟ خب من مجبور شدم اونا را راضی کنم دیگه…رشتی یه گفت : خب دفعه سوم کی بود؟ زنش گفت : یادته که وقتی توی استادیوم بازی می کردی هیچکی تشویقت نمیکرد؟بعد همه تشویقت کردن؟ خب دیگه مجبور شدم صدهزار نفرشونو راضی کنم دیگه…. رشتیه کتک می خوره، میگه: صبر کنید پسر بزرگم بیاد، حالتون رو میگیره! شما حریف کردها نمی شین!! رفیق رشتیه میاد خونش مهمونی. وارد اتاق که میشه، میبینه یه تفنگ به دیوار آویزونه. می پرسه: این واسه چیه؟ رشتیه میگه: واسه حفظ ناموس! خلاصه یارو حساب کار خودشو می کنه. شب ردیف تو اتاق خوابیده بودند، به رشتیه میگن: تو ۸ سال اسیر بودی، چطور بچه ۲ ساله داری؟ میگه: من اسیر بودم، خانوم که اسیر نبوده! نغمه کودکان رشت: به رشتیه میگن پارسال تولد زنت کادو چی بهش دادی؟ میگه بردمش کیش. میگن دمت گرم حالا امسال چه کار میکنی براش ؟ میگه میرم میارمش به رشتیه می گن جون زن و بچت رو قسم بخور می گه به جون رشت و حومه رشتیه میره کلاس غیرت. تو خیابون یکی به زنش تنه می زنه یقه شو می گیره بهش میگه مگه خودت خواهر و مادر نداری. یالله ماچش کن از دلش دربیاد یه رشتی به دوستش میگه : جایی رو سراغ دارم اگر بریم شام میدن… تریاک میدن بکشیم… انواع مشروبات میدن بخوریم… و کلی هم حال میدن و حمام مجانی و آخر سر ۵۰۰۰ تومان هم میدن! دوستش میگه : کجاست؟ رشتیه میگه : خودم نرفتم زنم رفته!!! از رشتیه میپرسن شما به روز پدر چی میگید میگه یوم الشک به رشتیه گفتن زن خوب چه زنیه ، گفت : اون زنی که صبح که از خواب پا میشه برگرده خونش . گفتن پس زن نمونه چه زنیه . گفت :اونی که وقتی داره میاد سر راش نونم بگیره به رشتیه میگن اعضای خانوادتو نام ببر. رشتیه داشته با پسرش از یک دهی رد میشده، پسرش ازش میپرسه: باباجون، چرا این آقاهه داره پستونای این گاوه رو میماله؟! | ![]() |
![]() |
حقایقی تلخ در مورد مردان
مردان خوش قیافه، خوب نیستند
مردان خوب و خوش قیافه به جنس موافق تمایل دارند
مردان خوب، خوش قیافه و علاقمند به جنس مخالف، متاهل هستند
مردانی که آنچنان خوش قیافه نیستند، ولی خوبند، پولدار نیستند
مـردانی که آنچنان خوش قیافه نیستند، ولی پولدار و خوبند، تصور می کنـنـد مـا بـه دنبال مال آنها هستیم
مردان خوش قیافه و بی پول، بدنبال پول ما هستند
مردان خـوش قـیافه، که آنچنان خوب نیستند و تا حدی به جنس مخالف علاقمندند، تصور نمیکنند که ما به اندازه کافی زیبا هستیم
مردانی که تصور می کـنـنـد مـا زیـبـا هستـیم، به جنس مخالف علاقمندند، تا حدی خوش قیافه و پولدار هستند، آدمهایی ترسو و بزدل میباشند
مردانی که تا حدی خوش قیافه هستند، تاحـدی خـوب هستند، مقداری پول دارند و سپاسگزار خدا هستند، به جنس مخالف علاقمندند، خجالتی هسـتند، و هرگز اولین قدم را برنمی دارند ( برای آشنایی پیش قدم نمی شوند
مردانی که هرگز قدم اول را برنمیرارند، زمانی که ما پیشقدم می شـویم، اتوماتیک وار علاقه را در ما از بین میبرند
حج
به علت تراشیده شدن موی سر احمدی نژاد در مراسم حج، دیدن عکس ایشان برای بیماران قلبی و افراد زیر 16 سال توصیه نمیشود
بیست لیتر
یک شب پسری در بزرگراه های آمریکا مشغول رانندگی بود که با ترافیک شدیدی مواجه شد. همانطور که در ماشین نشسته بود، یکی به پنجره ماشین زد. شیشه را پایین کشید و پرسید
چه خبر شده است؟
جورج بوش را گروگان گرفته اند و یک میلیون دلار برای آزادی اش خواسته اند و گفته اند که اگر پول را جمع نکنیم، او را آتش می زنند
چقدر جمع کرده اید؟
حدودا بیست لیتر
نیوتن
به نیوتن گفتند: چرا از افتادن سیب تعجب کردی؟ گفت: آخه من زیردرخت گلابی نشسته بودم
دارو
دوشیزه
اون یکی میگه: خوب بابا حق داشته دیگه، اون فکر کرده آخه کی ممکنه تو رو گرفته باشه
فضول
مرد: زن! تو چرا رفتی باز سه دست لباس نو خریدی، آخه نمی گی من از کجا پولشو بیارم؟
زن: عزیزم، می دونی من اصلاً آدم فضولی نیستم