.:: دومیـــــــــم | سرگرمی دانلود آموزش ::.

طنز جوک sms فال اخبار جنجالی عکس دانلود تفریح اموزش جومونگ عکس بازیگر هالیوود کلیپ های موبایل ترفند ها نرم افزار مجانی

.:: دومیـــــــــم | سرگرمی دانلود آموزش ::.

طنز جوک sms فال اخبار جنجالی عکس دانلود تفریح اموزش جومونگ عکس بازیگر هالیوود کلیپ های موبایل ترفند ها نرم افزار مجانی

هنرمندانی که کافی‌شاپ دارند! (همراه با آدرس)

 عیـــــــــد شمــــــــا مبـــــــــــــــــــارک             

 

 

هنرمندانی که کافی‌شاپ دارند! (همراه با آدرس)

 

کافه داری، از آن کارهاست که آدم را قلقلک می‌دهد. البته نه خود کافه دار جماعت را، بلکه آنها که به این کار عشق و علاقه دارند را! بنابراین، تعجبی ندارد که ببینیم بین هنرمندان - که معمولاً پرچمدار کافه نشینی هم به حساب می‌آیند و از علاقه آنها به این پدیده نو زیاد گفته شده- چند تایی اسیر وسوسه راه انداختن کافی شاپ و داشتن کافه‌ای با سلیقه خود، شده‌اند.

کافه مشکی
به قول جوان های این دوره و زمانه، اسم خَفَنی دارد. چی را می‌گوییم؟ همین کافی شاپ «بلک شاپ»، که از اسمش پیداست مال «رضا صادقی» خواننده مشکی پوش است
این کافی شاپ نبش خیابان «اوستا» (حوالی میدان شیخ بهایی) قرار دارد و خود استاد هم معمولاً شب‌ها در آن حضور پیدا می‌کرد؛ با هواداران گپ می‌زد.
اینکه از فعل ماضی برای این کافه استفاده می‌کنیم، دلیل دارد: بلک شاپ مدتی است بسته شده. اینکه چرا و آیا باز این پاتوق مشکی باز می‌شود یا نه، سوالی است که بر ما هم مجهول مانده. درباره کافی شاپ آقا رضا حرف و حدیث زیاد بود. شاید باور نکنید، اما بین ملت شایعه شد که مثلاً آب معدنی‌های این کافه هم مشکی‌اند. یا اینکه کنار تابلوی پروانه کسبش نوار سیاه رنگ زده‌اند، مثل عکس جوانان ناکام! اما تا آنجا که ما دیدیم، فقط رنگ میز و صندلی‌های بلک شاپ بلکی بود؛ مثل کافه تئاتر. گرچه اینجا هم مثل اغلب کافی شاپ‌های دیگر همه چیز نو و شیک انتخاب شده و از آن نوستالژی ناب و کم یاب خبری نبود.
به گفته نزدیکان صادقی، قرار است شعبه دوم بلک شاپ هم به زودی در جهانشهر یا عظیمیه کرج (که مشکی پوش آنجا کلی هواردار دارد) افتتاح شود. خوش به سعادت بچه‌های کرجی، البته در صورتی که عمر این یکی به کوتاهی شعبهء اول نباشد!
کافه خندانبه گفته «حمید خندان» خواننده پاپ، کافه «پاپ» با 135 متر وسعت، بزرگ ترین کافی شاپ مجوزدار و ثبت شده در تهران -بلکه کل ایران- است. او همچنین خودش را اولین خواننده‌ای می‌داند که کافه‌دار شده است: «بین بچه‌های همکار، من اولین کسی بودم که چنین کاری کردم. الان می‌بینید که خیلی‌های دیگر هم کافی شاپ زده‌اند یا در فکر تاسیس کافه هستند».
بهمن سال 85 بود که کافه پاپ در خیابان شریعتی، کنار بیمارستان ایرانمهر کار خودش را آغاز کرد و از همان ابتدا می‌شد خیلی از چهره‌های آشنا را در آن ملاقات کرد. جدا از خود حمیدخان که معمولاً هر روز عصرها در کافه دیده می‌شود؛ کسانی مثل بروبچه‌های تیم والیبال هنرمندان (که خود خندان هم عضو فعال این تیم است)، ایرج نوذری، امیر نوری، حسین استیری، مهدی مقدم، پویا امینی، امین زندگانی و خانم‌ها آرام جعفری، نگار فروزنده، نگین صدق گویا، بهنوش بختیاری و... از پاتوق نشینان ثابت این کافه هستند و اغلب می‌شود چندتایی از آن‌ها را دید که دور هم جمع و به گفتگو مشغولند. به گفته صاحب کافه، اصلاً دلیل اصلی افتتاح اینجا همین نکته بوده: «راستش ما دنبال پاتوق مناسبی می‌گشتیم که در آن جمع شویم و همدیگر را ببینیم. گفتیم حالا که اینطور است اصلاً خودمان جایی را راه بیندازیم که مال خودمان باشد و تویش راحت باشیم. اینجا هم محل خوبی است و رفت و آمد به این منطقه راحت است و هم فضایش تقریباً آماده بود؛ برای راه اندازی کافه تغییرات کوچکی لازم داشت».
وسعت این مکان و هنری بودن جو باعث شده که از کافی شاپ خندان (که خودش هم سابقهء بازیگری در یکی- دو کار سینمایی را دارد) به عنوان لوکیشن چند کلیپ موزیک، فیلم‌های نود دقیقه‌ای و حتی سینمایی استفاده شود. اگر از حمید خندان دلیل انتخاب این جای بزرگ را بپرسید، می‌گوید: «اصولاً از کار کوچک خوشم نمی‌آید. همیشه دوست دارم کارهای بزرگ انجام بدهم و وقتی خواستم کافی شاپم را راه بیندازم هم این در نظرم بود که باید کافه من تک باشد».
دکوراسیون پاپ شیک و باکلاس است. اغلب مشتریان هم از قیمت‌های این کافه راضی اند، البته به نسبت کافی شاپ‌های سایر هنرمندان که صورتحساب اغلب شان هوش از کله آدم می‌پراند!

کافه دوقلو
«حمید عسگری» از آن خواننده‌ هاست که شانسش زد و کارش گرفت و در مدت کوتاهی به یکی از پر کارترین‌های موزیک پاپ مملکت بدل شد. بازار این حمید عسگری آنقدر داغ شد که حتی در جشنواره موسیقی فجر کنار قدیمی‌هایی مثل «خشایار اعتمادی» یا گروه باسابقه و محبوبی چون «آریان» برای او جا باز کردند. ضمن برگزاری کنسرت در شهرهای مختلف، کیش، همراه «محمدرضا گلزار» در دوبی و...
اما موفقیت‌های سریع عسگری به عالم موسیقی پاپ ختم نشد. او سال گذشته در بیزینس و کاسبی غیرهنری هم موفق بود و اخیراً زده روی دست رضا صادقی و موفق شده دو کافی شاپ بزند؛ یکی در شهرک غرب که اسمش «ناشناس» یا «بی نشان» یا مخفی یا نمی‌دانیم چی است، و دیگری در گوهردشت کرج قرار دارد و اسمش را گذاشته «راندوو». این یکی از آن جهت یادمان مانده که انصافاً اسم قشنگ و بامسمایی است: راندوو در زبان فرانسه یعنی: میعادگاه، محل قرار.
می‌گویند در همین مدت زمان کوتاه، این کافی شاپ‌های زنجیره‌ای حسابی کارشان گرفته و به پشتوانه شهرت و محبوبیت عسگری میان نوجوانان، درآمد خوبی نصیب او کرده است.
کافه مخفیشایعه کافی شاپ دار شدن «بهرام رادان» زود رنگ واقعیت به خود گرفت. وقتی قضیه به مطبوعات کشیده شد و یک نشریه جوان پسند گزارشی در اینباره نوشت؛ دیگر همه مطمئن شدند که او هم کافی شاپ دارد.
اسم این کافه «ویونا» است، از اواخر تابستان سال گذشته راه افتاده و در خیابان پاسداران قرار دارد. جزئیات آدرس را هم بنویسیم؟ اگر خیلی مایلید، توی کوچه «دشتستان دهم» می‌توانید پیدایش کنید. اما عزیزان زیاد ذوق نکنید؛ این کافه یک جای معمولی است مثل بقیه کافه‌ها، اما کافی است بدانید حتی زمانی که کشیدن سیگار ممنوع نشده بود هم در این کافی شاپ دودی‌ها جایی نداشتند.
ضمن اینکه نه تنها خبری از خود رادان در این مکان نیست، بلکه از او هیچ تصویر و نشانه‌ای جز چند مجله که عکسش را روی جلد چاپ کرده‌اند، در این کافه نمی‌بینی. از این هم بالاتر، اگر از گردانندگان محل بپرسی: خودش کو؟ خودشان را به آن راه می‌زنند و می‌گویند: کی کو؟!
آنها مدعی‌اند کافی شاپ به شخص دیگری تعلق دارد و فقط: «بهرام رادان زیاد می‌آید اینجا. همین»!
بر خلاف کافه‌های صالح علا و مستر بلک، در ویونا رنگ‌های روشن غالب‌اند و مثلاً دیوارها کرم و صورتی و اینها هستند. میز و صندلی‌ها هم به رنگ قهوه‌ای و خلاصه همه چیز مثبت پسند و قشنگ. برویم سراغ بعدی... اما یک ثانیه صبر کنید! دوستان اشاره می‌کنند همین یک مدت پیش کافه ویونا از پاسداران به جردن منتقل شده. نگران وقتی که پای خواندن این قسمت گذاشتید نباشید؛ تنها تغییر همین جا به جایی جغرافیایی است و کافی شاپ مورد نظر درست همان شکلی است که قبلاً بود.
کافه فیلمشاید از همان موقع ها که وقت های بیکاری اش را در «کافه شوکا» می‌گذراند، وسوسهء کافه داری به جانش افتاده بود. نمی‌دانیم. فقط می‌دانیم که حالا «علی مصفا» هم به جمع کافه دارها پیوسته است.
طبقه بالای «سینما جمهوری» جای دنجی هست که حالا به نام کافه مصفا و همسرش «لیلا حاتمی» شناخته می‌شود. ماجرا از اواخر همین پاییز گذشته شروع شد. اما خبر راه افتادن کافه که در شهر پیچید، علی آقا صلاح دید در اینباره توضیحاتی بدهد: «این تریا در حقیقت کافی شاپ نیست. بلکه ما تصمیم گرفته‌ایم که در طبقه بالای سالن سینما جمهوری فیلم‌های مستند و زبان اصلی نمایش بدهیم و در کنار این کار، کافه تریایی هم برای پذیرایی مهمانان و علاقه مندان در نظر گرفته‌ایم. اما تاکید ما بر کار فرهنگی است».
به گفته مصفا قرار است نمایش این فیلم‌ها همراه با جلسات نقد و بررسی باشد و در هر جلسه میهمانان ویژه‌ای حضور داشته باشند. البته تا اینجا هم چند جلسه برگزار شده و گویا برنامه به همین روال ادامه دارد. این زوج هنرمند معتقدند: «محل این کافه جایی از شهر قرار گرفته که می‌تواند مخاطب‌های جدید و علاقه مند به سینما را جذب کند، به خصوص که هم به تئاتر شهر و هم به دانشگاه نزدیک است. امیدواریم با بیش تر شدن حرکاتی از این قبیل، وضعیت سینمای ایران بهبود پیدا کند و سینماها با جذب مخاطبان جدید، جانی دوباره بگیرند.» خدا کند.
راستی، علی آقا و لیلا خانم اسم بامسمای «آنتراک» را برای پاتوق سینمایی شان انتخاب کرده‌اند.


کافه دیگران
تا آنجا که ما خبر داریم، «ابوالفضل پورعرب» هم از خیلی وقت پیش در شمال و نزدیک ویلایش یک جایی به اسم کافی شاپ داشت. حالا نمی‌دانیم هنوز هم هست یا نه... ضمناً یادمان رفت استثناء فوتبالیست‌ها را هم ذکر کنیم؛ «علیرضا منصوریان» بازیکن قدیمی‌ تیم آبی پایتخت (که در جریان بازی منجر به قهرمانی استقلال در جام حذفی، از مستطیل سبز خداحافطی کرد) هم کافی شاپ دارد. 

 

  تهیه و تنظیم: مجله اینترنتی دومیم  

آیا می دانید معنی غذا در زبان عربی چیست؟

چند وقت پیش دوستی در خصوص ورود چند کلمه ی عربی که به زور اعراب بدوی اون زمان که ایران رو تسخیر کرده بودن و جهت تمسخر ایرانیان وارد زبان فارسی شده نوشته بود. یکی واژه ی «پارس کردن» بود که وقتی سگ واق واق می کرده مجبور می کردن که بگن: پارس می کرده (اشاره به پارس به جای فارس). یکی هم واژه ی غذا خوردن که در عربی یکی از معانی واژه ی «غذا» یعنی ادرار شتر.  

 

دوستان اگر شک دارید برید سراغ لغت نامه های فارسی و کلمه غذا را نگاه کنید . اگر هم تو اینترنت یک جستجوی کوچک کنید در مورد این موضوع به اطلاعات بسیار زیادی دست پیدا خواهید کرد. 

 

الان میفهمم که فردوسی چرا این شعر را در وصف اعراب گفته :

 

ز شیر شتر خوردن و سوسمار   عرب را به جایی رسیده است کار

که تاج کیانی کند آرزو               تفو بر تو ای چرخ گردان تفو

سال 1388 ؛ سالی که در آن از بین‌التعطیلین خبری نیست!

این می‌تواند یک خبر بد برای همه‌ی تنبل‌های ساکن در همه‌ی شهرها و همه‌ی روستاها و
همه جزایر متعلق به ایران باشد!  

 

 

بله، درست شنیدید و خواندید؛ در سال 1388 فقط 25 روز تعطیل رسمی وجود دارد که از این تعداد هم 5 روز به جمعه و 4 روز به پنج‌شنبه اصابت کرده است که در بیشتر مناطق کشور به طور اتوماتیک تعطیل است.  

 

در حقیقت فقط یکی از سه‌شنبه‌های سال تعطیل رسمی است و در 51 سه شنبه‌ی دیگر باید
به سرکار رفت و امید رخداد مبارکی به نام بین‌التعطیلین را فراموش کرد! 

 


یک نکته جالب دیگر سال 1388 آن است که میلاد هشتمین امام شیعیان، دقیقاً در روز 8/8/۸8 اتفاق خواهد افتاد!

زنی که برای بار دوم، دوقلوی سیاه و سفید به دنیا آورد!

دختران دوقلوی «دین دورانت» در جنوب غرب «لندن» به دنیا آمده و خبرساز شده‌اند.«میا» پوستی تیره دارد و شبیه پدرش است. رنگ پوست خواهرش «لیه» اما روشن است و چشمانش آبی.
 
مادر 33 ساله این دو دختر، سال 2001 میلادی نیز دو قلوی سیاه و سفید به دنیا آورد. «لورن» و «هایلیگ» نیز که حالا هشت ساله‌اند رنگ چشم و پوست متفاوتی دارند.

هم اکنون کارشناسان دانش وراثت (ژنتیک) در تلاش برای پی بردن به رمز و راز این پدیده عجیب و غریب هستند. پیش‌تر یک زن آفریقایی تبار، پسران دوقلوی سیاه و سفید به دنیا آورد. مادر تیره پوست و شوهرش که یک سفید پوست آلمانی است فرزندان خود را «لئو» و «ریان» نامیدند

آمار بدن - خیلی جالبه

> ۷ ثانیه طول میکشد تا غذا از دهان به معده برسد.....!

> یک تار موی انسان تحمل وزن ۳ کیلو گرم را دارد.....!

> طول آلت تناسلی مرد ۳ برابر شستش می‌باشد.....!

> استخوان باسن از سیمان محکمتر است.....!

> قلب زنان از مردان تندتر میزند.....!

> حدودا هزار میلیارد باکتری روی پا وجود دارد.....!

> زنان دو برابر مردان پلک میزنند.....!

> وزن پوست انسان دو برابر مغزش است.....!

> بدن شما برای ایستادن از بیش از سیصد ماهیچه استفاده می‌کند.....!

> اگر بزاق شما حلال نباشد نمیتوانید مزهٔ غذاها را تشخیص دهید.....!

> خانمها مدتیست این متن را تمام کرده اند.....!

> مردانی که هنوز مشغول خواندن هستند در حال اندازه گرفتن "شست" خود میباشند....!

منشا جوک های قزوینی چه کسی است؟

منشا جوک های قزوینی چه کسی است؟!(کاظم قاقی. قهرمانان هرگز نمی میرند!) 

 

 

شاید شما در مورد قزوینی ها و خصلت عجیب شان در امثله چیزهایی شنیده باشید البته تردیدی نیست که این عادت ها و اخلاق ها که مثلا به قزوینی ها یا رشتی ها یا اصفهانی ها نسبت می دهند بیشتر جنبه شوخی و مزاح دارد و گرنه این رفتارها در بسیاری از مردم وجود دارد علی ای حال نباید این مساله را رد کرد که وجود برخی چهره ها در اینکه نسبتی را برای یک قوم درست کنند بی راه نبوده است

 
 
 

نگاه عمیق کاظم قاقی به عکاس جوان 
مثلا این آقا شخصی است که در قزوین به کاظم قاقی مشهور است (قاق یعنی نان شیرمال فروش)کاظم قاقی در حقیقت اسمش کاظم کوه کن ها بوده است که در عین خیری علاقه شدیدی به بچه ها و جوانان داشته است و چندین مورد لواط در پرونده اش ثیت است در مورد کارهایی کاظم قاقی حرف های زیادی بین مردم قزوین وجود دارد و منشا بسیاری از جوک هاییکه به قزوینی ها نسبت می دهند از همین شخص بر می خیزد.کاظم قاقی باغ آلوچه ای داشته است که ظاهرن درب آن بر روی خیلی ها باز بوده است و عده بسیاری به خصوص کودکان در همین باغ مورد تجاوز وی قرار می گرفتند مثلا در قزوین مشهور است که وقتی طرف آلوچه می خورد و قصد ترک محل را داشت عمو کاظم سر می رسید و به طرف می گفت که دمرو بخوابد و اگر شخص نمی خوابید با لهجه قزوینی می گفت: یا نباید میامدی ببم یا حالا که اومدی عمو کاظم نمی خوابمو، عمو کاظم نمی دمو و...نمی گویی .

کاظم قاقی در استان های همجوار به خصوص همدان هم چهره ای شناخته شده است و مشهور است وقتی به دستور خلخالی حکم اعدام وی داده شد و چشم بسته به سمت میدان تیر می رفت خطاب به نگهبان خود گفت:ببینم ببم!من تا حالا ک..ی نبوده که نزده باشم چشممو واز کن ببینم از اونها کسی الان بین اینها نیست.چشم عمو کاظم را که واز می کنند رو به مسوول تیر می گوید:محمد یتیم تویی!!!!!! تو رو که قبلا زدم!!

گفته می شود به غیر از کاظم قاقی افرادی چون علی یدی، غلامرضا ای وای ریدم و تقی دادا مدعلی و احمد قارانخود از دیگر چهر های سرشناس قزوین در مساله بچه بازی بوده اند.

البته چندی پیش در حاشیه های بازی های پیکان در قزوین چندین بار تماشاگران با استفاده از نام کاظم قاقی شعارهایی را علیه تیم حریف می دادند(آن شعار این بود:کاظم قاقی کجایی این داورو بگ...ایی) که این موضوع در برنامه نود توسط فردوسی پور اینگونه مطرح شد« آقای مدیرروستا این کاظم قاقی جریانش چی بوده در بازی ها شما تماشاگران نام او را صدا می کنند و مدیر روستا گفته: آقای کاظم قاقی یکی از افراد مشهور در قزوین است»

این موضوع در قزوین باعث خنده فراوان و نقل محافل شده بود.

ثروتمند ترین دولت مرد دنیا رو ببینید!!

ثروتمند ترین دولتمند دنیا ثروت وی در هر ثانیه 90یورو افزوده میشود تمامی اثاثیه وی از طلای خالص تهیه شده است یعنی در هر ساعت 324000 یورو و در هر روز 7776000 یورو.بزرگترین و مفخرترین قصر دنیا دارای 1788 اتاق که با طلا و جواهر تزئین شده اند 257 حمام 110 ماشین 650 لوح زرین که ارزش هر یک بیش از 1500000 یورو می باشند.عروسی اقازاده سلطان 24 رهبر دنیا در آن شرکت داشتند و بیش از 5 میلیون دلار هزینه آن گردید.ماشین آقا زاده سلطان رویلز اویز مخصوص خود او تنها همین نمونه در دنیا

 

ادامه مطلب ...

بیاد ماندنی ترین دیالوگ های سینمای ایران

بیاد ماندنی ترین دیالوگ های سینمای ایران 

 

قیصر (مسعود کیمیایی)
قیصر (بهروز وثوقی) : احترامت واجبه خان دایی ، اما حرف از مردی و مردونگی نزن که حالم به هم می‌خوره ... سه دفعه که آفتاب بیفته روی اون دیوار ، مردم یادشون می‌ره که ما چی بودیم و چی کردیم ، خان دایی ...
مادر (علی حاتمی)
محمدابراهیم (محمدعلی کشاورز) : خورشید دم غروب ، آفتاب صلات ظهر نمی‌شه ، مهتابیش اضطراریه ، دوساعته باتریش سه‌ست ، بذارین حال کنه این دمای آخر ، حال و وضع ترنجبین بانو عینهو وقت اضافیه بازیه فیناله ، آجیل مشگل گشاشم پنالتیه ، گیرم اینجور وجودا ، موتورشون رولز رویسه ، تخته گازم نرفتن سربالایی زندگی رو ، دینامشون هم وصله به برق توکل ، اینه که حکمتش پنالتیه ، یه شوت سنگین گله ، گلشم تاج گله !
قرمز (فریدون جیرانی)
ناصر ملک (محمدرضا فروتن) : بازم می‌زنمش حاج آقا ... زنی که با مردای غریبه بگو بخند راه بندازه ... جلوی مردای غریبه رژه بره ... نیششو واکنه ... حقشه کتک بخوره ...
اعتراض (مسعود کیمیایی)
امیرعلی (داریوش ارجمند) :‌ این دفعه مثل همیشه نیست ، گوشاتو باز کن ... فقط یه دفعه بیای تو حرفم ، جنازه‌تم پشیمون می‌شه ... به ردیف از اول می‌گم ...
آدم برفی (داوود میرباقری)
اسی (داریوش ارجمند) : مارک کجایی ؟
عباس (اکبر عبدی) : حول و حوش نواب .
اسی : نوابت هم خوبه آق کمال ، خوش اومدی .
عباس : اسمم عباسه ، فامیلیمم خاکپوره .
اسی : اسمت مراد ماست ، فامیلیت مرام ما .

کمال الملک (علی حاتمی)
عضدالملک (هوشنگ بهشتی) : ان شاالله که سال آینده این باغبان پیر خدمتگزار ، توفیق تقدیم نهال بومندی دیگری داشته باشد .
ناصرالدین شاه (عزت الله انتظامی) : امیدوار نباش ، مدرسه‌ی هنر مزرعه‌ی بلال نیست آقا ، که هر سال محصول بهتری داشته باشد . در کواکب آسمان هم یکی می‌شود ستاره‌ی درخشان ، الباقی سوسو می‌زنند .

گوزنها (مسعود کیمیایی)
سیدرسول (بهروز وثوقی) : دستت رو من بلند نشه ... من می‌گم نوکرتم ، غلومتم ... اصغر ، مردی گفتن ، نامردی گفتن ، من خیلی پای تو وایسادم . یادت هست ؟

کندو (فریدون گله)
ابی (بهروز وثوقی) :‌ اینجا خونه‌ی آخره ... همه اینجان ... غربتی‌های کوچه‌ی مهران ، بستنی فروش قدیمی ... آقاحسینی ، من حکت رو می خونم .
باران (مجید مجیدی)
لطیف (حسین عابدینی) : بابا چی کار می‌کنی ؟ اون سنگینه ! پشت کن ، پشت کن ، خم شو ، یه کم عقب بیا ... چند روز بار بکشی عادت می کنی ، اونوقت از قاطر هم بهتر می‌تونی بار ببری .

آژانس شیشه‌ای (ابراهیم حاتمی کیا)
سلحشور (رضا کیانیان) : دوره‌ات گذشته مربی !

سوته دلان (علی حاتمی)
حبیب ظروفچی (جمشید مشایخی) : تنگ دوغ تراش ، ساده ، الوار ، مختلط ، بیست تا ... وزیری ، دوری ، دوازده تا ... ورشو مغز سفید ، چهار تا ... حاج ممد حسنی ، چهار تا ... گلدون دهنه اژدری ، بیست و پنج تا ... میرزا خوری ، دوسکومی ، خنچه ، فرش کرمان زمینه لاکی ، قاب قرآنی سه و چهار ، دوازده تخته ...

سگ کشی (بهرام بیضایی)
گلرخ کمالی (مژده شمسایی) : با زخم باید ساخت ؛ طول می‌کشه ولی خوب می‌شه !

  تهیه و تنظیم: مجله اینترنتی دومیم  

 

حتما از بقیه مطلب هم دیدن کنید چون خیلی جالبه . 

ادامه مطلب ...