من را باور کن
پسر ۱۰ساله یی که در گرمخانه زنان زندگی می کند . . .
چند روز گذشته؟ یک هفته؟ سه روز؟ زمان اهمیتی دارد؟ یک دستمال کهنه کافی است که غبار از خاطره ام پاک کند. از خاطره «حسین». پسر کوچکی که مهم نیست کی و چطور او را دیدم. واقعاً مهم نیست که کی و چطور. حسین، با آن گونه های گلرنگ و نگاهی پر از کودکی، در آن نیمه شبی که در گرمخانه زنان- کوچه مرغی های خیابان مولوی - به من مجال هم صحبتی داد، برایم شد خاطره. یادی همراه با اشک و لبخند. یادی همراه با بغضی خفته و فریادی سرگردان. یادی زنده و پرجان. مقدمه ها گاه، بی سبب زبان بازی و زبان درازی می کنند. برای حسین هیچ مقدمه یی لازم نبود. و هم هیچ موخره یی... حسین را باور کن...
-حسین جان، چند سال داری؟
۱۹ اسفند، ۱۰ساله می شم.
-شنیدم مواد مخدر مصرف می کردی. برای من تعریف می کنی؟
چهار سالم بود. مهدکودک بودم که دلم درد گرفت. به بابام تلفن کردن و گفتن بیا بچه ات مریض شده. بابا اومد منو برد خونه. گفتم بابا، دلم درد می کنه. گفت من حوصله ندارم تورو دکتر ببرم. دوتا دود تریاک بهت میدم حالت خوب می شه. نشستم و دوتا دود تریاک گرفتم. حالم خوب شد. خیلی آروم شدم. تریاک منو تسکین داد. یکی دو ماه بعد، باز هم مصرف کردم. کم کم به تریاک عادت کردم. اوایل تریاک بود. بعد، شیره مصرف کردم که عصاره تریاکه. حشیش هم می کشیدم. این طوری بود که معتاد شدم.
-مادر می دونست که معتاد شدی؟
تا شش ماه نمی دونست. بعضی وقتا شک می کرد. خودش هم معتاد بود و علائم اعتیاد رو می شناخت. از وقتی مطمئن شد که من خیلی دماغمو می خاروندم و زیاد حرف می زدم و نشئه می شدم.
- و یاد گرفته بودی که مواد رو چطور مصرف کنی؟
شیره رو می خوردم. داداشم که معتاد بود بهم یاد داد که چطوری حشیش بکشم. از بابام هم تریاک کشیدنو یاد گرفته بودم.
-الان به خاطرت مونده که اگر مصرف نمی کردی یا بعد از مصرف چه حالی داشتی؟
وقتی خمار می شدم، الان حتی دوست ندارم اسمشو بیارم، یک زجری بود. انگار توی دستگاه پرس بودم. استخونام له می شد. انگار استخونامو له می کردن و دوباره جمع می شد. وقتی مصرف می کردم خیلی به هم حال می داد. بدنم آروم می شد، پرحرفی می کردم، دوست داشتم خیلی زیاد شکلات بخورم. دروغ هم زیاد می گفتم.
-خب اون وقتی که خمار بودی اگر مثلاً یک مسابقه فوتبال می دیدی حالت خوب نمی شد؟
موقع خماری هیچ چیزی رو دوست نداشتم. توی مدرسه که دوستام بازی می کردن، من توان راه رفتن هم نداشتم. اصلاً دوستی نداشتم. سر امتحان خوابم می برد. نمره هام همه صفر و چهار و پنج بود. وقتی مصرف می کردم انرژی می گرفتم. انرژی کاذب. اما اواخر، دیگه داغون شدم. دیگه نمی تونستم راه برم. خاطرات خیلی تلخی از اعتیادم دارم با این سن و سالم.
-روزی چقدر مصرف می کردی؟
اوایل خیلی کم بود. اما آخرا دیگه زدم توی جاده خاکی. روزی یک گرم تریاک. مقدار شیره کمتر بود چون نشئگی اش زیادتر بود.
-چطور ترک کردی؟
چهار سال معتاد بودم. مامان و خواهرم برای ترک رفتن کمپ تولد دوباره. یک روز بابام منو برد کمپ. فرار کردم. دوباره منو برد و این بار موندم تا ترک کردم. مامان و خواهرم هم ترک کردن. بعد، هر سه اومدیم اینجا. گرمخونه زن ها.
-الان از پاک بودنت چه حسی داری؟
معجزه های پاک بودنمو کم کم می بینم.
-از معتاد بودن توی اون سن کم چه حسی داشتی؟
باورتون میشه الان می فهمم که اون موقع داشتم توی مرداب غرق می شدم.
-برادرت هم معتاد بود. هنوز ترک نکرده ؟
اون هنوز عاجز نشده تا برای ترک بره. معتاد باید عاجز بشه. تا وقتی که پول داره، به فکر ترک نیست. اون زمانی که گوشه خیابونا به گدایی می افته یا حتی حس گدایی رو هم از دست می ده، اون موقعی که حتی نا نداره دنبال مواد بره، اون زمانه که عاجز شده و هر کسی که دست کمک به طرفش دراز کنه، با جون و دل می ره برای ترک کردن.
-ولی تو هم عاجز نشده بودی. دوست نداشتی ترک کنی. از کمپ فرار کردی.
فرار کردم ولی دیگه کم آورده بودم.
-خودت رو، این حسین رو برای من چطور تعریف می کنی؟
من، آدم ساده یی هستم که از سنم خیلی بیشتر می دونم. بچه های هم سن من بازی می کنن و درس می خونن و مدرسه می رن. منم درس و مدرسه رو خیلی دوست دارم اما اینجا شرایط مدرسه رفتن نیست. مامانم می گه باید پرونده ام بیاد. مواد، عقده ایم کرده. وقتی اون خاطرات تلخ خماری ها و زجر های زندگیم به یادم میاد تمام تنم می لرزه.
-دوست داری از اون خاطره های تلخ برای من تعریف کنی؟
برای اینکه ازش رها بشم آره، تعریف می کنم. اون موقع بندرعباس بودیم. مدرسه که می رفتم و برمی گشتم خونه، خوب قدم نمی رسید در رو باز کنم. همسایه می اومد و برام در رو باز می کرد. هیچ وقت هیچ کس خونه نبود. مامانم که معلم بود و می رفت درس می داد، خواهرم مدرسه می رفت، بابام سر کار بود. فوراً می رفتم سر تریاک بابام که زیر فرش قایم می کرد. یک روز، توفان شن بود. از مدرسه برگشتم. همسایه نبود. نتونستم در رو باز کنم. خمار بودم. آنقدر گریه کردم تا خوابم برد. وقتی بیدار شدم زیر شن بودم. الان که تعریف می کنم می خوام گریه کنم. من نباید این همه زجر می کشیدم. بچه های هم سن من، دستشون توی دست پدر و مادرشون بود. یک زندگی راحت داشتن. ولی من، نه. عین یک مترسک بودم که از وقتی دست راست و چپم رو شناختم یک روز خوش ندیدم. خیلی خسته ام.
-از پدرت بدت میاد؟
نه. بابام فقط منو معتاد کرد. بابای خیلی خوبی دارم. دوستش دارم... نمی شه بگم بابای خیلی خوبیه. وقتی برای غریبه ها از بابام حرف می زنم همه از اون بدشون میاد. حقیقت هم هست. ولی من نمی تونم بگم که ازش متنفرم.
-پدرتو بخشیدی؟
آره، ولی نمی تونم باهاش زندگی کنم. هیچ وقت.
-برای اون برادرت که اعتیاد داره، برای اون چه حرفی داری ؟
دوست دارم فقط یک لحظه ببینمش و ازش بخوام که به حرفم گوش بده. بهش بگم پاک شو، ترک کن، یک زندگی دوباره رو شروع کن، یک تولد دوباره.
-حسین، بزرگ بشی چکار می کنی؟
دوست دارم دکتر بشم و به آدما کمک کنم. فوتبال رو هم خیلی دوست دارم. می خوام فوتبالیست بشم. اگه بشه.
-دوست داری چی داشته باشی؟
یک زندگی خوب. یک زندگی بدون مواد. وقتی توی کوچه می بینم مامان و باباها دست بچه شونو گرفتن و راه میرن هزار بار گریه می کنم که چرا بابای من، چرا مامان من نباید این طوری باشن؟ چرا مجبور باشم توی گرمخونه زندگی کنم و مامانم برای زن های معتاد کلفتی کنه و بهش دستور بدن فقط به خاطر یک غذای گرم و یک جایی برای خوابیدن و یک خونه برای خودش نداشته باشه؟
-ولی تو هم یک روزی مثل بقیه معتادا بودی.
می دونم. من خیلی کوچک تر از اونم که بخوام برای بزرگ ترا حرفی داشته باشم. ولی وقتی یکی از همین زن های گرمخونه چرت می زنه بهش می گم خاله، پاشو. به خودت بیا. پاک شو. ولی اینا گوش نمی دن چون من خیلی بچه ام.
-چه آرزویی داری؟
همیشه پیش مامانم باشم. هیچ وقت از مامانم جدا نشم. یک زندگی خوب داشته باشم.
-چه چیزهایی نداری؟
یک پدر خوب. محبت پدر. یک مادر خوب. مامانم خیلی خوبه. خیلی دوستش دارم. خودتون می فهمین منظورم چیه. یک زندگی عادی نه پر از درد. بقیه بچه ها درس می خونن و من نمی خونم. خیلی چیزا که اونا دارن من ندارم. زندگی اونا با من خیلی فرق داره. اونا بازی می کنن، مامانشون اسم اونا رو هر باشگاهی که دوست دارن می نویسه. ولی مامان من اینجا از یک نفر دستور می گیره و تازه، بقیه به منم دستور میدن و هر کاری میگن باید انجام بدم. بچه های مردم توی ناز و نعمتن....
-پول توجیبی می گیری ؟
پول توجیبی... دارم. همه چیز که پول نیست.
-مثل بقیه بچه ها؟
- نه... نمی گیرم.
-کتاب قصه داری؟
- نه. من هیچ کدوم از اون امکاناتی رو که بچه های دیگه دارن، که بچه های دیگه دوست دارن، ندارم.
-دوچرخه؟
دوست دارم. ندارم. کامپیوتر دوست دارم. بچه های مردم دارن. من ندارم.
- فوتبال بازی می کنی؟
اینجا بچه یی نیست که با من بازی کنه. وقتی از در اینجا می رم بیرون انقدر خجالت می کشم که سرمو می ندازم پایین و با هیچ کس حرف نمی زنم. اصلاً روم نمیشه با کسی دوست بشم. نمیشه. نمی تونم...
بنفشه سام گیس
روزنامه اعتماد
یک دختر چینی که پس از ابتلا به تب شدید، بیماری «خنده» گرفته پزشکان این کشور را با معمای پیچیدهای روبه رو کرده است.
دختر چشم بادامی به نام «شی» وقتی هشت ماهه بود تب شدیدی کرد و در بیمارستان بستری شد.
تب این دختر کوچولو با تلاش پزشکان پایین آمد اما پس از آن لبخندی بر لبانش نقش بست که با گذشت 12 سال برای یک لحظه هم محو نشده است.
پدر و مادر «شی» که احساس میکردند لبخند دخترشان طبیعی نیست بارها او را پیش پزشک بردند اما هیچ جواب قانع کننده ای نگرفتند. پزشکان معتقدند بیماری «خنده» ناشی از آسیب تب بر بافتهای مغز کودک است. پدر ومادر این دختر که خیلی ناراحتند آرزو دارند به جای لبخند فرزندشان گریه اش را ببینند تا احساس خوشبختی به خانواده شان برگردد.
ایسکانیوز
اسپیکرهای نازک دیواری(+عکس)
نارنجی - تاکنون به این نتیجه رسیده بودید که چرا اسپیکر ها هنوز در همان ابعاد بزرگ و حجیم تولید می شوند؟ شاید برای خود دلایل زیادی آورده باشید. مثلا نگرانی از کاهش کیفیت صدا و یا عدم وجود داوطلب طراح! اما باید به عرضتان برسانم که هیچ کدام از دلایلتان درست نیست.
مهندسین دانشگاه Warwick بریتانیا، موفق به طراحی نوعی اسپیکر فوق نازک و قابل انعطاف شدند که انقلابی عظیم در رده اسپیکرها به لحاظ کیفیت صوت و همچنین سهولت کارایی ایجاد کرده است. تولید انبوه این بلندگوها در آینده نزدیک به شما اجازه می دهد تا فضاها را متناسب با نیاز با اسپیکر بپوشانید. مثلا در رستوران ها، خانه یا سینما می توان دیوار ها و ستون ها را با اسپیکر پوشاند.
این اسپیکر به صورت ورقه ای نازک با ضخامت 0.25 میلیمتر با قابلیت انعطاف پذیری بسیار بالا طراحی شده است. در همین ضخامت اندک تارهای رسانای جریان الکتریسیته با ظرافت تمام جا سازی شده و سطح رویه آن با مواد عایق پوشیده شده است.
بافت سخت افزای برد الکترونیکی آن نیز از نیمه هادی هایی نظیر سیلیکون ساخته شده و این انتخاب، فاکتور انعطاف پذیر بودن ورقه را برجسته می سازد. با عبور جریان برق از الیاف هادی , از این ورقه نازک صدایی با حجم و کیفیت بسیار بالا طنین انداز می شود.
برای آن دسته از خوانندگان علاقمند به تشریح مدارات الکترونیکی خاطر نشان می کنم که مراحل شنیدن یک صوت از یک اسپیکر ساده به شرح زیر است:
در تمامی اسپیکر ها از یک عدد مبدل سیگنال الکتریکی به صوت استفاده شده است. سیگنالهای الکتریکی با دامنه های متفاوتی از فرکانس به این مبدل می رسند و در مبدل به صوت تبدیل می شوند.
سیگنال الکتریکی موظف به ایجاد یک میدان مغناطیسی متغیر با زمان است. تغییرات پارامترهای این میدان در واحد زمان منجر به ارتعاش در آوردن یک حلقه آهنر بایی می شود. این حلقه به کلاف آهنربایی معروف است. با ارتعاش این کلاف صوت از اسپیکر شما شنیده می شود.
اکنون تصور کنید که این پروسه نه چندان ساده در سخت افزاری کمتر از ضخامت یک ورقه کاغذ گنجانده شود...باور کردنی نیست.
این طرح با عنوان FFL که به صفحه نازک منعطف و مسطح اشاره میکند توسط مهندسین این دانشگاه ارائه شده است. به گفته سرپرست تیم , منطف بودن این محصول امکان استفاده آن را در سقف ها, دیوارها, راهروها, کلیه اماکن عمومی و حتی فضای داخلی خودرو و اتاق کنفرانس فراهم خواهد کرد.
با وجود مجهول بودن قیمت نهایی این محصول در حال حاضر نمونه آزمایشی در حال بررسی می باشد. امید است با ادامه مراحل آزمایش زمان رسیدن به تولید تجاری این محصول در حجم انبوه به حداقل ممکن برسد. شاید تا اواخر سال 2009
تهیه و تنظیم: مجله اینترنتی دومیم
رابطه طول انگشت و خصوصیات جسمی و روانی
تحقیقات- همشهری آنلاین:
پسران دارای انگشت انگشتری درازتر از انگشت اشاره سریعتر میدوند و البته قضیه به این جا ختم نمیشود.
نسبت طول انگشتان دست به هم با مجموعهای از خصوصیات مثبت و منفی از باروری و آسیبپذیری نسبت به برخی بیماریها تا نمرات امتحانی و صفات شخصیتی ارتباط داده شده است.
پژوهشگران میگویند قرارگیری در معرض تستوسترون در رحم زمینهساز این افرایش سرعت دویدن در پسران و نسبت طول انگشتان دست به هم است.
دانشمندان 241 پسر در سنین 10 تا 17 را در یک مسابقه استعدادسنجی در قطر مورد بررسی قرار دادند. بر اساس مقالهای که این پژوهشگران در دیلیتلگراف منتشر کردهاند، پسرهایی که انگشت انگشتری درازتری داشتند، در همه مراحل مسابقه 50 متر سرعت امتیازهای بالاتری گرفتند.
جان مانینگ، پژوهشگر دانشگاه ساوثهمپتون که سرپرست این پژوهش بوده است، در مورد نتایج آن گفت: "مزیتی که این پسرها داشتند به سرعت پس از شروع مسابقات دو سرعت خود را نشان داد و در مراحل بعدی مسابقه نیز تداوم یافت."
پژوهشهای قبلی نشان دادهاند:
طول انگشت میتواند احتمال بروز پرخاشگری را در مردان (و نه زنان) نشان دهد.
بچههایی که انگشت انگشتری درازتری دارند در آزمونهای ریاضی نمرات بالاتری نسبت به آزمونهای ادبی و شفاهی به دست میآورند، در حالیکه بچههایی که انگشت اشاره بلندتری دارند، برعکس در آزمونهای شفاهی یا خواند و نوشتن نمرات بالاتری از آزمونهای ریاضی به دست میآورند.
بر اساس یک بررسی که نتایج آن در سال گذشته در "جورنال آرتریت و روماتیسم" منتشر شد،افرادی که انگشت انگشتری طولانیتر از انگشت اشاره دارند، بیشتر در معرض آرتروز (استئوآرتریت) قرار میگیرند.
اما قضیه به طول انگشتها ختم نمیشود.
یک بررسی در سال 2004 که نتایج آن در "جورنال زیستشناسی آمریکا" منتشر شد نشان داد که هر چه برخی از بخشهای جفتی بدن نامتقارنتر باشند – مثلا یک گوش یا یا پنجه پا از دیگری بزرگتر باشد- احتمال بیشتری دارد که آن شخص در هنگام تحریکشدن علائم پرخاشگری را از خود نشان دهد.
زینپ بندرلیوگلو از دانشگاه ایالتی اوهایو در این باره میگوید: "عوامل استرسزا در حین بارداری – مانند عدم رعایت بهداشت یا سیگار- به عدم تقارن بخشهای بدن منجر میشوند. همین عوامل استرسزا بر رشد دستگاه عصبی مرکزی، که تکانههای روانی و پرخاشگری را کنترل میکند، تاثیر میگذارند. "
او میافزاید: "گرچه عدم تقارن بخشهای بدن علت پرخاشگری نیست، اما این دو خصوصیت تحت تاثیر عوامل مشابهی در حین بارداری هستند."
خلاصه اینکه برخی از صفات جسمی و روانی شما ممکن است،حتی پیش از آنکه به دنیا آمده باشید، تعیین شده باشد.
یک پژوهش بر روی موشها که در نتایج آن در جورنال PLoS ONE در سپتامبر 2008 منتشر شد، بیانگر آن است که حتی انگیزه برای ورزش ممکن است به استرسی که به جنین در رحم مادر وارد میشود – که نسبت طول انگشتان دست پس از تولد میتواند شاخص اندازهگیری آن باشد- ارتباط داشته باشد.
پیتر هارد، استاد روانشناسی دانشگاه آلبرتا و یکی از پژوهشگران ارشد در این بررسی گفت:"این پژوهش پیوند --یا رابطهای- را میان مغز،رفتار و صفات شخصیتی و شکل دست نشان میدهد. این پژوهش موید این نظر است که جنبههای شخصیت یک فرد - در مورد این پژوهش میل به فعالیت جسمی - در مراحل ابتدایی حیات تثبیت میشوند."
بطور معمول در آلمان فقط برگ ازدواج صادر شده از سوی اداره ثبت احوال به عنوان سند رسمی پذیرفته میشود. بعد از آشنایی طولانی مدت و حتی زندگی چند ساله مشترک در یک خانه، زن و مردی که در آلمان تصمیم به ازدواج میگیرند باید برای گرفتن زمان امضاء سند ازدواج، به بخش ویژهای از اداره ثبت احوال (Standesamt) مراجعه کنند. در این اداره بدون در نظر گرفتن تعلق مذهبی و یا قومی فرد متقاضی، زمان برگزاری مراسم دفتری ازدواج تعیین میشود. برای آشنایی بیشتر با سنتها و چگونگی مراسم ازدواج در آلمان، خانم لیلو اشمیتLilo Schmitz ، پروفسور مردم شناسیی دانشگاه دوسلدورف به پرسشهای دویچه وله پاسخ داده است:
خانم اشمیتز، به نظر شما برگزاری مراسم عروسی در چند سال اخیر در آلمان تغییر محسوسی داشته است؟ برگزاری جشن عروسی میان جوانان امروزی آلمان چگونه است؟
بعد از گذشت سالهای دهه شصت که بسیاری از جوانان آلمان در تب و تاب جنبشهای بزرگ دانشجویی برگزاری جشهای بزرگ و رسمی را برای ازدواج رد میکردند، چند سالی است که دوباره برگزاری این مراسم به خواست بسیاری از جوانان در زمان ازدواج تبدیل شده است. برای مثال وقتی که من برای اولین بار ازدواج کردم، در دهه شصت، جشن عروسی بزرگ برگزار نمی شد. ما در آن موقع خیلی ساده به اداره ثبت اسناد بخش ازدواج رفتیم و سند ازدواج را امضاء کردیم. بعد با دوستان در یک کافه دور هم نشستیم.
این یک دوره تاریخی بود. دوره ای که به دوره جوانان سال ۶۸ معروف است. در آن زمان، در دوره قیام دانشجویی بزرگ در اروپا، ازدواج بیشتر جنبه کارکردی داشت. امروزه این سنت باز در میان جوانان مدرن شده است. مثلا اینکه داماد در روز عروسی بهدنبال عروس به در خانه والدین او برود. حتی برخی از زنان جوان که سالهاست با نامزد خود در یک خانه زندگی میکنند، برای این روز به خانه والدین میروند تا داماد به دنبالشان برود و آنان را با خود به مراسم ببرد. اگر عروسی در کلیسا جشن گرفته شود، پدر عروس است که وی را به کلیسا میبرد. داماد در جلوی در کلیسا منتظر عروس میماند. در داخل کلیسا پدر عروس دست او را به دست داماد میدهد.
شما گفتید لباس سنتی عروس سفید و داماد سیاه است. انتخاب این دو رنگ به چه دلیل است؟
بله، بهطور معمول عروس لباس سفید و داماد خاکستری تیره و یا سیاه به تن میکند. این رنگهای قدیم تغییر نقش زوج را در جامعه نشان میدهند. مثل بسیاری از کشورهای جهان، این دو، نقش جدیدی را در جامعه می پذیرند. سفید یا سیاه در بسیاری از مراسم سنتی قدیمی هم وجود داشته است. این دو رنگ به معنی سادگی و یک دستی و به عبارتی بیرنگی هستند. به این معنی که عروس و داماد در مرحله بینابینیاند و هنوز نقش اجتماعی آنطور که معنی میشود، برای آنها مشخص نشده است.
آیا مراسم عروسی در کلیسا پیش از امضاء قرارداد ازدواج در اداره ثبت انجام میگیرد؟
بطور معمول مدتی بعد از مراسم اداری یعنی ازدواج دفتری، جشن در کلیسا برگزار میشود. پیشترها جشن کلیسا و مراسم در اداره ثبت به فاصله خیلی نزدیک به هم برگزار میشدند. ولی امروزه حتی تا چند ماه بعد، هر وقت که عروس و داما بتوانند این جشن را برگزار میکنند. مراسم در اداره ثبت، نسبتا سادهاست. کارمند ویژه ازدواج سعی میکند کمی هم به این مراسم اداری جنبه سرور بدهد. مراسم در اتاقی که کمی تزیین شده برگزار میشود و کارمند مسئول، لباس رسمی میپوشد. نوشیدنی و یا خوراکی سبکی خورده میشود و مهمانان همراه با عروس و داماد به کافه و یا رستورانی میروند. عروسیهای قدیمی در روستاها تا سه روز جشن گرفته میشد. روز اول با فامیل، روز دوم به همراه دوستان و فامیل و روز سوم با همکاران و همسایهها. در روستاهای آلمان هنوز هم عروسی در سه روز جشن گرفته میشود.
هزینه این جشن را چه کسی میپردازد؟
قدیمها هزینه عروسی را والدین میپرداختند. در بیشتر مواقع خانواده عروس هزینه اصلی را میپذیرفت. ولی امروزه چون بسیاری از خانوادهها فرزندان زیادی ندارند، خانواده داماد هم کمک میکند و مثلا هزینه لباس عروسی را میپردازند.
آیا عروس و داماد در مراسم عروسی هدیه دریافت میکنند؟
بله، مثلا وسایل خانه ویا آشپزخانه به عنوان هدیه به آنان داده میشود. ولی به شکل سنتی مانند ایران و یا برخی از کشورهای دیگر، عروس به عنوان هدیه از سوی خویشاوندان طلاو و جواهر دریافت نمیکند. حلقه عروسی توسط داماد خریداری میشود. بطور معمول حلقه در انگشت چهارم دست راست قرار میگیرد. در آلمان معمولا عروس و داماد در موقع نامزدی حلقه را در دست چپ و بعد از عروسی در دست راست میکنند.
در برخی از خانواده ها معمول است که زوجی که میخواهند ازدواج کنند خود وسایلی را که احتیاج دارند در یک فروشگاه وسایل خانه و آشپزخانه انتخاب میکنند. بعد خویشاوندان و دوستان ضمن مراجعه به فروشگاه، هدیه ای را که از نظر میزان قیمت برایشان مناسب است، از میان وسایلی که ویژه این عروس و داماد روی میزی به شکل زیبا و تزیین شده چیده شده است، انتخاب میکنند. هدیه معمولا در طی مراسم عروسی به عروس و داماد داده میشود و مراسمی مانند پاگشا و مهمانی بعد از عروسی وجود ندارد.
در برخی از کشورها عروس و داماد قبل از شب ازدواج رابطه جنسی ندارند. در آلمان وضع به چه گونه است؟
در برخی از کشورها عروسی به معنای رسیدن به پختگی در شخصیت و رابطه جنسی بعد از ازدواج است. در آلمان وضع بگونه دیگری است. در اینجا گفته میشود، اول باید پخته شد، در رابطه جنسی هم تجربه کرد و باید با شریک زندگی آشنا شد و با او رابطه جنسی داشت و مدت طولانی با هم بود تا بعد بتوان تصمیم به ازدواج گرفت. خانواده ها در انتخاب همسر برای فرزندانشان دخالت نمیکنند. والدین هم امروزه در آلمان فکر میکنند بهتر است زوج دلداده دو یا سه سال و یا بیشتر با هم باشند، تا مشخص شود که واقعا بهم میخورند و میخواهند با یکدیگر زندگی مشترکی را پایه ریزی کنند یا نه.
جشن عروسی به رابطه جنسی ارتباطی ندارد. مراسم ازدواج در واقع جشنی است برای پایه ریختن خانوادهای که بچه ها در آن بزرگ میشوند. اگر در این میان این دو در انتظار بچهای باشند، ازدواج زودتر صورت میگیرد. در اینجا باید اول رابطه جنسی را امتحان کرد و اگر از همه نظر دو دلداده تفاهم داشته باشند، بعد با هم ازدواج میکنند. در آلمان گفته میشود، کسانی که بحران را از سر گذرانده باشند، میتوانند بهتر با هم زندگی کنند.
در واقع باکرگی زن در موقع ازدواج در اینجا مطرح نیست؟
در واقع به عکس، باکرگی باعث تعجب است. حتی نگرانی وجود دارد که این فرد هنوز بیتجربه است و نمیداند که در رابطه جنسی چطور باید برخورد کند. در عین حال این ترس وجود دارد که اگر کسی این تجربه را نداشته باشد، شاید بعدها بخواهد تجربه دیگری کسب کند.
با توجه به اینکه در آلمان عروس و داماد قبل از ازدواج با هم رابطه نزدیک دارند و یا با هم زندگی میکنند، ازدواج چه کارکرد و یا نقشی را دیگر در این جامعه دارد؟
غیر از جنبه رومانتیک و روحی که این دو میگویند، حالا ما با هم هستیم و تصمیم گرفتهایم با هم زندگی کنیم و با هم پیر شویم، بنا به قانون آلمان کسانی که ازدواج کنند از امکانات اجتماعی بهتری بهرهمند میشوند، برای نمونه، در مورد حق ارث و در موقع بیماری که به تصمیمگیری در مورد شریک زندگی احتیاج باشد. مهمتر این که کسانی که ازدواج کرده باشند در آلمان مالیات کمتری به دولت پرداخت میکنند.
یک زوج قزوینی به منظور احیا فرهنگ صیانت از آثار تاریخی با حضور در بنای تاریخی حمام قجر پیوند زندگی مشترک بستند.
به گزارش مهر یک زوج قزوینی در بنای تاریخی حمام قجر قزوین پیوند زناشویی بسته و زندگی مشترک خود را آغاز کردند.
این برنامه با همکاری ستاد تسهیلات سفر استان قزوین در محل موزه مردم شناسی حمام قجر برگزار شد و یک زوج قزوینی در این بنای تاریخی پیمان زندگی مشترک بستند.
این زوج جوان که سیدمرتضی شیرمحمدی و پرنیان یارمحمدی نام دارند، انگیزه خود را از این حرکت سمبلیک علاقه زیاد به آثار تاریخی و کمک به حفظ اصالتها و فرهنگ ایرانی اعلام کرده و افزود: در آغاز زندگی تصمیم گرفتیم برای احترام به آداب و رسوم گذشتگان و ترویج میراث معنوی قزوین، همچنین کمک به احیا و معرفی آثار تاریخی و قدیمی با حضور در بنای تاریخی حمام قجر اصالت و شکوه فرهنگ و تاریخ کشورمان و ضرورت توجه به آن را به دیگران به ویژه جوانان نشان دهیم.
این زوج که هر دو دانشجو بوده و پس از حضور در حمام قجر با لباس عروسی و بازدید از قسمتهای مختلف این بنا در مراسم رسمی ازدواج در جمع خانواده، زندگی مشترک خود را شروع کردند.
حمام قجر قدیمی ترین حمام موجود قزوین به شمار می آید که در سال هزار و 57 قمری به دستور شاه عباس دوم صفوی توسط امیر گونه خان از سرداران و امرای وی ساخته شد و در سال 79 توسط میراث فرهنگی و گردشگری قزوین خریداری و با همکاری شهرداری این شهر طی سالهای 81 تا 84 مرمت و بازسازی شد و در حال حاضر نیز به عنوان موزه مردم شناسی تغییر کاربری داده و بازدیدکنندگان فراوانی دارد
قیمت بنزین در کشورهای مختلفمقایسه قیمت بنزین با درآمد سرانه در کشورهای مختلف نشان می¬دهد قیمت بنزین نسبت به در آمد سرانه در حداقل 7 کشور دیگر دنیا از ایران بیشتراست.
پردازش های آماری ناشی از مقایسه قیمت بنزین با درآمد سرانه در 27 کشور منتخب نشان می دهد ساکنان کشورهای ونزوئلا، عربستان، آمریکا، کانادا، نروژ، استرالیا و ژاپن به نسبت درآمد سرانه شان بنزین ارزانتری نسبت به ساکنان ایران می خرند.
این جدول در «بولتن تخصصی اقتصادی» مرکز پژوهشهای مجلس ارائه شده و برای تهیه آن، آمارهای مربوط به قیمت بنزین در کشورهای مختلف از سایت موسسه بین المللی GTZ و آمارهای مربوط به درآمد سرانه نیز از داده های بانک جهانی (WORLD BANK) گرفته شده است.
در این جدول، هرچقدر کشورها در رده بالاتر باشند، قیمت بنزین -به نسبت درآمد سرانه- درآنها ارزانتر است
توجه1: برای اینکه نوسان شدید قیمت جهانی نفت و بنزین در دوسال اخیر خواننده را در تحلیل و برداشت از این جدول دچار اشتباه نکند، این جدول براساس نرخهای سال 2006 (85-1384) تنظیم شده است.
توجه2: ستونهای پنجم و ششم این جدول به یک موضوع "قیمت نسبی بنزین با توجه به درآمد سرانه و یا قدرت خرید بنزین توسط ساکنان در کشورهای مختلف" اشاره دارند. ستون پنجم نشان می دهد در هرکشور، قیمت هزار لیتر بنزین چند درصد از درآمد سرانه است. ستون آخر نیز نشان می دهد مردم هرکشور با درآمد سرانه خود چند لیتر بنزین می توانند در سال خریداری کنند و یا به تعبیری در هر کشور، قدرت خرید بنزین توسط ساکنان چقدر است.
در این جدول، هرچقدر کشورها در رده بالاتر باشند، قیمت بنزین -به نسبت درآمد سرانه- درآنها ارزانتر وبه عبارت دیگر، قدرت خرید بنزین توسط ساکنان آن نسبت به دیگرکشورها بیشتر است.
در آلمان میان ازدواج دفتری و مذهبی تفاوت وجود دارد و.مراسم عروسی با توجه به تعلق مذهبی، وضعیت اقتصادی، موقعیت شغلی و خانوادگی عروس و داماد به اشکال متفاوتی برگزار میشود. ولی در اینجا از مهریه و جهیزیه خبری نیست.