نانوائی فوق العاده بهداشتی
تهیه و تنظیم: مجله اینترنتی دومیم
صحنه های لاولی و عشقولانه در حیوانات و انسانها
تهیه و تنظیم: مجله اینترنتی دومیم
عکسی جالب از یه مرد هندی با عمامه 250 متری اش در حال عبادت
تهیه و تنظیم: مجله اینترنتی دومیم
فرزانه کابلی (مادر علی کوچولو) از دیروز تا امروز
تهیه و تنظیم: مجله اینترنتی دومیم
پوستر ستارگان ورزش جهان
تهیه و تنظیم: مجله اینترنتی دومیم
حتما از ادامه مطلب هم دیدن کنید چون خیلی جالبه .
تهیه و تنظیم: مجله اینترنتی دومیم
حتما از بقیه عکسها هم دیدن کنید چون خیلی جالبن .
آرش نصیری : در خانوادههای هنری? کسانی که به سمت هنرهای دیگر مثل طراحی و گرافیک میروند که به نسبت کمحاشیهتر از موسیقی است و به نظر میرسد که راهشان را انتخاب کردهاند اما شما به هر حال به سمت کنسرت دادن در موسیقی کشیده شدهاید.
مژگان شجریان: حقیقتش این است که یکی از رشتههایی که من در آن کار کردهام موسیقی است? من هم لیسانش موسیقی هستم و هم لیسانس نقاشی و بعد از آن فوق لیسانس گرافیک را گرفتم اما حکایت موسیقی جداست.
ما در خانواده ای هستیم که موسیقی رکن اساسی زندگی ماست. از بچگی هم موسیقی را شنیدهایم و هم کار کردهایم و من در دانشگاه هم این موسیقی را ادامه دادهام ولی متأسفانه بعد از ازدواج نتوانستم آنرا پیگیرانه دنبال کنم.
در کنار همسرم یک شرکت تبلیغاتی داشتیم و من این کار را بیشتر ادامه دادم و بیشتر روی آن پافشاری کردم. کار من بیشتر طراحیهایی بود که روی موسیقی انجام میشد و تزهایی هم که در دانشگاه داشتم بیشتر در ابطه با موسیقی? رنگ و کلاً طراحی که میتوان روی موسیقی انجام داد. من این کار را هم در نقاشی انجام دادم و هم در گرافیک و شاید بشود گفت که کار اصلی و تخصصی من همین است و به همین علت بیشتر در این زمینه کار کردم.
تهیه و تنظیم: مجله اینترنتی دومیم
حتما از بقیه عکسها هم دیدن کنید چون خیلی جالبن .
مرد بیکاری برای سِمَتِ آبدارچی در مایکروسافت تقاضا داد. رئیس هیئت مدیره باهاش مصاحبه کرد و تمیز کردن زمین رو به عنوان نمونه کار دید و گفت:
«شما استخدام شدین، آدرس ایمیلتون رو بدین تا فرمهای مربوطه رو براتون بفرستم تا پر کنین و همینطور تاریخی که باید کار رو شروع کنین...»
مرد جواب داد: «اما من کامپیوتر ندارم، ایمیل هم ندارم!»
رئیس هیئت مدیره گفت: «متأسفم. اگه ایمیل ندارین، یعنی شما وجود خارجی ندارین و کسی که وجود خارجی نداره، شغل هم نمیتونه داشته باشه.»
مرد در کمال نومیدی اونجا رو ترک کرد. نمیدونست با تنها 10 دلاری که در جیبش داشت چه کار کنه. تصمیم گرفت به سوپرمارکتی بره و یک صندوق 10 کیلویی گوجهفرنگی بخره. یعد به در خونه ها رفت و گوجهفرنگیها رو فروخت. در کمتر ازدو ساعت، تونست سرمایش رو دو برابر کنه. این عمل رو سه بار تکرار کرد و با 60 دلار به خونه برگشت.
مرد فهمید میتونه به این طریق زندگیش رو بگذرونه، و شروع کرد به این که هر روز زودتر بره و دیرتر برگرده خونه. درنتیجه پولش هر روز دو یا سه برابر میشد. به زودی یه گاری خرید، بعد یه کامیون، و به زودی ناوگان خودش رو در خط ترانزیت (پخش محصولات) داشت...
پنج سال بعد، مرد دیگه یکی از بزرگترین خردهفروشان آمریکاست. شروع کرد تا برای آیندهی خانوادش برنامهریزی کنه، و تصمیم گرفت بیمهی عمر بگیره. به یه نمایندگی بیمه زنگ زد و سرویسی رو انتخاب کرد. وقتی صحبتشون به نتیجه رسید، نمایندهی بیمه از آدرس ایمیل مرد پرسید. مرد جواب داد: «من ایمیل ندارم.»
نمایندهی بیمه با کنجکاوی پرسید: «شما ایمیل ندارین، ولی با این حال تونستین یک امپراتوری در شغل خودتون به وجود بیارین. میتونین فکر کنین به کجاها میرسیدین اگه یه ایمیل هم داشتین؟»
مرد برای مدتی فکر کرد و گفت: آره! احتمالاً میشدم یه آبدارچی در شرکت مایکروسافت