آبشار ویکتوریا در زیمباوه
این آبشار با ارتفاع 128 متر به استخر شیطان معروف است!
در دو ماه پایانی سال میلادی مردم می توانند
در نزدیک ترین محل به لبه آبشار شنا کنند بدون اینکه به پایین پرتاب شوند!
آیا شما هم جرات شنا کردن در استخر شیطان را دارید؟
دختر تحصیلکرده که سوداى زندگى در خارج داشت، وقتى با عکس داماد پاى سفره عقد نشست، نمى دانست از سوى همسرش فریب خورده است.
نرگس که براى شکایت به دادگاه خانواده تهران مراجعه کرده بود، به قاضى عموزادى، رئیس شعبه ۲۶۸ گفت: از نوجوانى عاشق زندگى در خارج بودم. به همین خاطر با تلاش زیاد درس خواندم و در دانشگاه قبول شدم تا این که چندى قبل یکى از همکلاسى هایم به نام مریم، از من براى برادرش نادر که مهندس مقیم خارج بود، خواستگارى کرد.
من که علاقه شدیدى به زندگى در خارج از کشور را داشتم، موضوع را با خانواده ام در میان گذاشتم. چند روز پس از آن نیز با موافقت خانواده ام مریم به همراه پدر و مادرش به خواستگارى ام آمدند.آنها در حالى که عکسى از نادر همراه داشتند، گفتند: پسرشان در امریکا زندگى مى کند، به همین خاطر در صورت توافق هاى اولیه، او نیز به ایران خواهد آمد. من که در همان نگاه اول جذب چهره زیبا و جذاب نادر و شرایط زندگى اش شده بودم، چشم بسته بله گفتم، اما پدر و مادرم گفتند: تا زمانى که نادر را از نزدیک نبینند، اجازه ازدواج نمى دهند.سرانجام پس از رفتن پدر و مادر نادر، با اصرار به پدر و مادرم گفتم نباید چنین فرصتى را از دست داد. چرا که شانس همیشه در خانه افراد را نمى زند. بدین ترتیب آنها از سر ناچارى به این وصلت رضایت دادند. چند روز بعد نیز عکس هاى خود و خانواده ام را هم از طریق اینترنت براى نادر ارسال کردم.در حالى که قرار بود نادر براى مراسم عقد به تهران سفر کند و ما نیز مقدمات جشن کوچک خانوادگى را تدارک دیده بودیم، او چند روز قبل از مراسم، تلفنى تماس گرفت و گفت به دلیل یک مشکل ادارى امکان سفر ندارد وگرنه در صورت سفر به ایران با مشکلات فراوانى روبه رو مى شود.به همین خاطر با ارسال وکالتنامه اى به پدرش، اجازه داد سر سفره عقد به نمایندگى از او حاضر شود. ما که در مقابل عمل انجام شده قرار گرفته بودیم، ناچار شرایط را پذیرفته و با مهریه دو هزار سکه طلا به عقد غیابى اش درآمدم.چند ماه بعد نیز براى رسیدن به رؤیاهایم راهى امریکا شدم. اما وقتى در فرودگاه نادر را دیدم، شوکه شدم، چرا که او را با سرى بى مو دیدم.چهره نادر با عکس هایى که برایم ارسال کرده بود، بشدت تفاوت داشت. بنابراین وقتى با تعجب پرسیدم چرا سرش را تراشیده، جواب منطقى نداد. با این حال چند روز بعد در خانه کلاه گیسى را داخل کمد لباس هایش پیدا کردم که غافلگیر شدم. این همان کلاه گیسى بود که نادر با آن عکس گرفته و برایم فرستاده بود. وقتى از فریبکارى شوهرم مطمئن شدم، با عصبانیت درباره علت پنهانکارى اش پرسیدم. او نیز ریزش موهایش را ارثى اعلام کرد.من که به هیچ عنوان علاقه اى به زندگى با مرد طاس و کچل نداشتم، تا مدت ها افسرده و ناراحت بودم و به هیچ عنوان نمى توانستم با این موضوع کنار بیایم. به همین خاطر پس از بازگشت به ایران از همسرم خواستم جدا شویم. او ابتدا مخالفت مى کرد اما سرانجام پذیرفت با بخشش مهریه، طلاقم دهد. قاضى پس از شنیدن اظهارات زن جوان، با صدور احضاریه داماد را به دادگاه فرا خواند. در جلسه رسیدگى به پرونده، وکیل وى در دفاع از موکلش گفت: خواهر موکلم قبل از مراسم خواستگارى نرگس را در جریان کچلى ارثى نادر قرار داده و او نیز با میل و رغبت تن به ازدواج داده است. اما نرگس به خاطر این که در آن کشور بیگانه نتوانسته با فرهنگ و شرایط موجود خودش را تطبیق دهد، این موضوع را بهانه اى براى جدایى قرار داده است.حالا هم موکلم راضى به جدایى است. بدین ترتیب نرگس با بخشیدن مهریه اش به طور توافقى از همسرش جدا شد و قاضى عموزادى حکم طلاق توافقى آنان را صادر کرد
مجله فوربس که هرساله لیست پولدارترین افراد دنیا منتشر میکند، امسال در یک اقدام جالب، با معادل سازی ارزش دارایی افراد در مقاطع زمانی مختلف تا کنون، برای اولین بار لیستی را منتشر کرده است که در آن 200 نفر که در طول تاریخ بیشترین ثروت را داشته اند معرفی شدهاند.
دانستن لیست "ترین ها" همواره از جمله مطالبی بوده است که علاقمندان زیادی برای خود دارد و یکی از این لیست ها، لیست پولدارترین افراد است که همواره در حال تغییر و تحول است.
به گزارش بولتن نیوز، مجله فوربس که هرساله لیست پولدارترین افراد دنیا منتشر میکند، امسال در یک اقدام جالب، با معادل سازی ارزش دارایی افراد در مقاطع زمانی مختلف تا کنون، برای اولین بار لیستی را منتشر کرده است که در آن 200 نفر که در طول تاریخ بیشترین ثروت را داشته اند معرفی شده اند. اولین نفر در این لیست که به عنوان پولدارترین فرد در تاریخ معرفی شده، چنگیز خان با 417 میلیارد دارایی است.
نکته جالبی که در این لیست به چشم میخورد، وجود تنها یک ایرانی در این لیست 200 نفره است، که در این رده بندی جایگاه 193 را به خود اختصاص داده است.
بر خلاف تصور اکثر ایرانیان در مورد پولدارترین فرد ایرانی! این عنوان به پیر امیدیار، مدیر سایت ebay اختصاص دارد.
امیدیار در سال 1967 در کشور فرانسه- پاریس به دنیا آمد. پدر او ایرانی و مادرش فرانسویست. وی در 6سالگی به همراه خانواده خود به امریکا میرود و در کالج نافتز در رشته علوم رایانه تحصیل میکند.
امیدیار در سال 1995 سایت ebay را تنها از روی سرگرمیراهاندازی میکند ولی پس از گذشت اندکی این سایت به یکی از بزرگترین و پردرآمد ترین سایت های اینترنتی تبدیل میشود.
Ebay به عنوان اولین سایت حراجی اینترنتی لقب گرفته است. این سایت در حال حاضر تعداد 6000 کارمند دارد و در سال 2005 میلادی معادل 441 میلیون دلار سود داشته است.
ebay در حال حاضر 144 میلیون عضو دارد و روزانه میلیون ها معامله بصورت مجازی در آن صورت میگیرد.
امیدیار در لیست ثروتمندان حال حاضر دنیا در رتبه 17 قرار دارد و ثروت او حدود 8 میلیارد دلار برآورد شده است.
تحقیقات نشان می دهد: پدران جذاب و خوش چهره، صاحب پسران زشت اما دختران زیبا می شوند.
به گزارش ایسنا، محققان می گویند؛ فرزندان پسر از جذابیت چهره پدرانشان چیزی به ارث نمی برند اما درعوض پدران جذاب، زیبایی خود را به دخترانشان هدیه می کنند.
روانشناسان دریافته اند؛ در حالی که هر دوی والدین روی جذابیت و زیبایی فرزندان دخترشان تاثیر می گذارند اما جذابیت و زیبایی به فرزندان ذکور به ارث نمی رسد.
به علاوه پروفسور دیوید پریت و پروفسور الیزابت کورنول دو روانشناس دانشگاه سنت اندروز، دریافته اند که زیبایی چهره مادر روی جذابیت فرزند پسرش تاثیری ندارد.
بر اساس این فرضیه، عجیب و غیرمعمول نیست که والدین جذاب، صاحب یک دختر زیبا و خوش صورت شوند اما از این زیبایی به فرزند پسر آنها چیزی نمی رسد.
بعضی از جانوران شانس بهتری دارند و اسمشان به عنوان مهریه در پروندههای دادگاه خانواده ثبت میشود. همین دو سه هفته پیش زنی به نام زلیخا به شعبه 268 دادگاه خانواده رفت و مهریهاش را اجرا گذاشت: 10 راس آهوی وحشی.اگر این زن کوتاه نیاید و به خواستهاش پافشاری کند، مرد بیچاره باید کار و زندگیاش را ول کند و در کوه و دشت به شکار آهو برود.
جهان: اینجا دادگاه خانواده است. حتی حاضریم بابتش قسم بخوریم. اینجا همه برای طلاق آمدهاند و زنها مهریهشان را میخواهند. البته شلوار هیچ مردی دو تا نشده و هوو، مادر شوهر بدجنس و مادر زن فضول خبری نیست. اینها دیگر از مد افتاده و بهانهها امروزیتر شده. مارمولک، ژلمو، یک کیلو خیار و ....
ویژه نامه نوروزی نسیم هراز به بررسی عجیب ترین دلایلی طلاق و مهریه ها طی سال 87 پرداخته، که در ادامه مطالعه می کنید.
خرید را فراموش نکن
برای اینکه کارتان به طلاق و دادگاه کشیده نشود توصیه میکنیم همین الان بدون فوت وقت از میوه فروشی خانهتان یک گونی خیار قلمی بخرید و بعد سری هم به خشکبار فروشی بزنید و هر چه دارد و ندارد بار کنید و به خانهتان ببرید.
چند وقت پیش زن 24 سالهای به اسم نگار، شوهرش را دنبال خودش به دادگاه خانواده شماره دو کشاند و پایش راتوی یک کفش کرد که طلاق میخواهد. البته او دلیل کاملاً موجهی برای این خواستهاش داشت و به قاضی شعبه 268 گفت: چند روز پیش از شوهرم خواستم برایم یک کیلو خیار بخرد اما وقتی به خانه آمد، دستش خالی بود.
من عاشق خیار هستم و او علایق من را به خاطر خساست نادیده گرفت. دیگر نمیتوانم با چنین مردی زندگی کنم. واقعاً که نگار زن زجر کشیدهای بود و حق داشت طلاق بخواهد.
قبل از او یک زن دیگر به اسم رامونا به همین شعبه دادگاه رفته و گفته بود چون شوهرش برای او یک قوطی آبمیوه نخریده دیگر نمیتواند او را تحمل کند و طلاق بهترین راه چاره است. حالا خودتان قضاوت کنید خیار مهمتر است یا آبمیوه. هنوز درباره پرونده این دو زن تصمیمگیری نشده بود که یک فاجعه دیگر در عرصه زندگی زناشویی رخ داد و مردی برای همسرش برگه زردآلو نخرید. همین شد که زن دوان دوان خودش را به میدان ونک رساند تا از شوهرش شکایت کند و حکم طلاق بگیرد.
دست و دلبازها
دست و دلبازی بعضی وقتها کار دست آدم میدهد. این ماجرا را قاضی عموزادی تعریف میکند. زن 22 سالهای که مدت زیادی از ازدواجش نمیگذشت تقاضای طلاق کرد.
او توضیح داد در طول زندگی مشترک کوتاهشان هر وقت از شوهرش طلا وجواهر میخواست او برایش میخرید. گردنبند، گوشواره، النگو و .... مرد آنقدر دست و دلبازی میکرد تا اینکه همسرش به او شک کرد و از خودش پرسید شوهرش این همه پول از کجا میآورد.
یک روز از سر کنجکاوی طلاها را که وزنش به یک کیلو رسیده بود به یک جواهر فروشی برد و آنجا بود که فهمید همهاش بدلی و قلابی است. اینطور شد که کارشان به دعوا کشید و زن برای طلاق به دادگاه آمد.
محدودیت ؛ تا چه حد
بعضی مردان خیلی حق همسرانشان را ضایع میکنند. باور ندارید، حرفهای فائزه زن 25 سالهای را که بعد از 4 سال زندگی مشترک مجبور شد مهرش را حلال و جانش را آزاد کند، بخوانید: چند روز پیش میخواستم با اتوبوس به خانه مادرم بروم اما شوهرم گفت خودش با تاکسی من را میرساند. برای اتوبوس سواری اصرار کردم ولی او راضی نشد و گفت حتماً باید با تاکسی بروم. این هم شد زندگی . طلاقم را بدهید، خلاص.
البته قاضی حسن عموزادی این زن را به مدارا دعوت کرد و از خانوادهاش خواست او را آرام کنند. محدودیتها به همین جا ختم نمیشود. این چند جمله را یک زن 21 ساله در دادگاه خانواده گفته است؛ شوهرم مرد خوبی است و خصوصیتهای مثبت زیادی دارد اما یک اخلاقی دارد که خیلی آزارم میدهد و باعث شده تصمیم بگیرم، از او جدا شوم. شوهر من را سینما نمیبرد. من به خاطر این محدودیت از نظر روحی آسیب دیدهام.
در جلسه رسیدگی به دادخواست این زن هر چه قاضی تلاش کرد او را از طلاق منصرف کند، زن حاضر نشد کوتاه بیاید.
چند دلیل موجه
البته همه طلاقها به همین آسانی نیست، بعضیها هم واقعاً دلیل موجه دارند. مثلاً رمضان مردی 65 ساله است که بعد از 45 سال زندگی مشترک با همسرش صدیقه فهمید در تمام این سالها زندگیاش تباه کرده است به همین خاطر به شعبه 267 دادگاه خانواده رفت و گفت: زنم 35 سانتیمتر از من بلندتر استو به خاطر این اختلاف فکر میکند خیلی از من سرتر است و دیگر مرا دوست ندارد. میخواهم او را طلاق بدهم. بالاخره اختلاف طبقاتی (!) این زن و شوهر به زندگی مشترکشان پایان داد.
در این گیر و دار بعضی وقتها پای جانواران هم وسط کشیده میشود. شقایق که بعد از 4 ماه زندگی با شوهرش دیگر جان به لب شده است به قاضی عموزادی میگوید: شوهرم ایلیا مرد خوبی است اما یک مشکل بزرگ در زندگی ما وجود دارد ما در طبقه بالای خانه پدرشوهرم زندگی میکنیم. یک روز وقتی داشتم ظرف میشستم یک مارمولک دیدم. از ترس داشتم قبض روح میشدم.
بعد از یک دعوای مفصل قهر کردم و به خانه پدرم رفتم، اما ایلیا مرا دوباره برگرداند و گفت دیگر از مارمولک خبری نیست. او دروغ گفته بود فرادی روز آشتی کنان دوباره در خانه یک مارمولک دیدم. واقعاً این وضع غیر قابل تحمل است. لطفاً حکم طلاقم را بدهید.
مهریه حیوانی
پای جانوران فقط به عنوان دلیل طلاق به میان نمیآید. بعضی از این جانوران شانس بهتری دارند و اسمشان به عنوان مهریه در پروندههای دادگاه خانواده ثبت میشود. همین دو سه هفته پیش زنی به نام زلیخا به شعبه 268 دادگاه خانواده رفت و مهریهاش را اجرا گذاشت: 10 راس آهوی وحشی.
زلیخا به قاضی دادگاه گفت: من و شوهرم در یکی از شهرستانهای کوچک اطراف بوشهر زندگی میکردیم اما اداره شوهرم را به تهران منتقل کرد. از وقتی به تهران آمدیم رفتار شوهرم عوش شد تا اینکه یک روز همسران همکارانش را به رخم کشید و گفت من عقبمانده هستم. از این حرفش خیلی ناراحت شدم و حالا مهریهام را میخواهم. اگر این زن کوتاه نیاید و به خواستهاش پافشاری کند، مرد بیچاره باید کار و زندگیاش را ول کند و در کوه و دشت به شکار آهو برود.
عشق دریایی
عاشق هم شده بودیم. هر دو خانواده برای تفریح به شمال رفته بودیم و من در ساحل داریوش را دیدم. پسر خیلی خوبی بود. در آن چند روز مفصل با هم صحبت کردیم و وقتی به تهران آمدیم قرار ازدواج گذاشتیم. پدر و مادرهایمان مخالفتی نکردند وقتی از من درباره مهریه پرسیدند چون من و داریوش کنار دریا با هم آشنا شده بودیم، مهریهام را 5 هزار مرجان دریایی تعیین کردم.
آن روزها در ابرها سیر میکردم. چه میدانستم دعوایمان میشود. از کجا میدانستم تا این حد با هم اختلاف سلیقه داریم، مادر هیچ زمینهای با هم تفاهم نداریم. کارمان شده دعوا و جنگ و جدال.
5 هزار مرجان دریایی را که حقام است میخواهم به اجرا بگذارم تا درس ادبی به شوهرم بدهم. اینها را زنی به اسم شیرین وقتی به دادگاه خانواده ونک آمده بود گفت و به این ترتیب اسمش در فهرست عروسانی با مهریههای عجیب ثبت شد.
مهریههای فرهنگی
از جانوران و آبزیان که بگذریم نوبت به مهریههای فرهنگی مرسد. عروس خانمی که مهریهاش یک دوره کامل آثار دکتر شریعتی بود، بعد از کلی جنجال و کشیده شدن کار به دادگاه تجدید نظر توانست طلاق بگیرد و البته در دقایق آخر قید فرهنگ را زد و مهریهاش را بخشید تا زودتر مراحل کار انجام شود.
البته مهریههای فرهنگیتری هم تا به حال در مجتمع قضایی خانواده ثبت شده است. مثلاً زنی که مهریهاش رونویسی از دیوان بابا طاهر بود در دادگاه اصرار کرد مهریهاش حفظ کردن دیوان حافظ است و حالا شوهرش باید این کار را انجام بدهد. البته چون این نمونه آخر ارزش مالی نداشت و طبق قانون مهریه باید حتماً ارزش ریالی داشته باشد دادگاه خودش برای تعیین مهریه جایگزین دست به کار شد.
رسانه های دولتی هندوستان اعلام کردند که یک دختر هندی اهل یکی از قبایل این کشور مجبور شد تا با یک سگ ازدواج کند.
به گزارش ایسنا، به نقل از شبکه خبری فرانسه، «کارنامونی هاندسا»، دختر 9 ساله اهل قبیله «سانتال» در یکی از روستاهای دورافتاده در 60 کیلومتری «کلکته» است که پدر و مادر وی به همراه بزرگان قبیله، او را مجبور کردند با یک سگ ازدواج کند.
این در حالیست که بزرگان قبیله «سانتال» این اقدام را دور کردن «روح شیطان» و «افسونهای پلید» از این قبیله دانسته و اعلام کردند این نوع ازدواج باعث باطل شدن سحر و جادو میشود.
بزرگان قبیله نیز طی گفتوگوی خود با رسانههای دولتی هندوستان گفتند که این ازدواج هیچ تاثیری بر زندگی این دختر نمیگذارد و او را از شر ازدواج دوباره در سن جوانی راحت میکند.
ازدواج میان این دختر و سگ مذکور که «باچان» نام دارد، با حضور 100 مهمان و بزرگان قبیله صورت گرفت. بر اساس گزارشات موجود، قبیله «سانتال» از بزرگترین قبایل هند است.