کم خونی یعنی کاهش تعداد گلبولهای قرمز خون و علل متفاوتی دارد، ولی مهمترین آنها کمبود آهن در بدن است.
اگر کمخونی خفیفی داشته باشید، ممکن است علامتی دیده نشود و حتی اگر دیده شود، ممکن است متوجه کمخونی خود نشوید، یا آن را با بیماری دیگری اشتباه بگیرید.
حال ما به شما می گوییم که علائم شایع کم خونی چیست تا با مشاهده ی آنها به پزشک مراجعه کنید:
1- به پوست خود دقت کنید. آیا پوستتان رنگ پریده است؟
در حالت کمخونی، حتی اگر رنگ پوستتان معمولی باشد، ولی لبهای شما، کمرنگتر از حد طبیعی است و پوست شما بیحال و خسته (شل) می باشد.
2- آیا همیشه احساس خستگی و بیحالی می کنید؟ این ها از علائم شایع کمخونی است.
3- آیا سردردهای پی در پی دارید؟ و یا اشتهایی برای غذا خوردن ندارید؟ این ها از علائم اولیه کمخونی هستند.
4- آیا مبتلا به یبوست شدهاید؟ این هم یکی از علائم اولیه کم خونی است و بدون هیچ تغییری در عادات غذایی به وجود میآید (یعنی مثلا بدون کاهش مصرف میوه و سبزی، دچار یبوست می شوید).
تنها راه تشخیص کمخونی، دادن آزمایش خون است.
5- آیا تمرکز فکری برای شما سخت شده است؟ این مسئله روی کار شما یا انجام تکالیف درسی شما تاثیرگذار است.
6- آیا دوست دارید مواد عجیب و غریب را که خوراکی نیستند، بخورید، مثل خاک یا کاغذ. چنین حالتی، «پیکا» نام دارد.
7- به حالات روحی و روانی خود دقت کنید. کمخونی میتواند باعث احساس افسردگی شود.
8- آیا احساس تنگی نفس دارید؟ گلبولهای قرمز خون، بخش حیاتی فرآیند تنفس را تشکیل می دهند و این علامت در کمخونی متوسط تا شدید بروز میکند.
9- آیا احساس میکنید انگشتان دست و پای شما همیشه سرد هستند؟ این حالت به دلیل کاهش جریان خون در انگشتان دست و پا، در اثر کمخونی اتفاق میافتد.
10- آیا احساس ضعف یا سرگیجه دارید؟ در کمخونی شدید، هنگام برخاستن از رختخواب احساس ضعف زیادی دارید و یا هنگام بلند شدن از جایتان، احساس سرگیجه میکنید.
* اگر به طور ناگهانی، زخمهایی روی زبان یا دهانتان پیدا شد، یا اگر خانم هستید و یک مرتبه دچار قطع قاعدگی شدید، نشان میدهد دچار کمخونی هستید.
* اگر بیشتر اوقات غذاهای فرآیند شده و آماده بخورید، یا بعضی وعدههای غذایی (مثل صبحانه) را از برنامه غذایی تان حذف کنید، یا ریزه خواری داشته باشید، یا از همه گروه های غذایی استفاده نکنید، ممکن است آهن و سایر مواد مغذی را به مقدار کافی دریافت نکنید. در این صورت، اگر علائم ذکر شده در بالا را داشتید، احتمالا دچار کمخونی هستید.
* کمخونی میتواند در اثر مشکلات پزشکی اصولی و دریافت یا جذب ناکافی آهن در بدن به وجود آید. تنها راه تشخیص کمخونی، دادن آزمایش خون است. اگر فکر میکنید دچار کمخونی هستید، حتماً به پزشک مراجعه کنید.
* اگر نسبت به کمخونی خود شک دارید، هرگز مقادیر بالای مکملهای آهن را مصرف نکنید، زیرا دریافت مقادیر زیاد آهن، مسمومیت زاست و عوارض بدی دارد.
برای تشخیص قطعی کمخونی باید به پزشک مراجعه کنید و خودتان بر اساس علائم بالا نمیتوانید بگویید حتما دچار کمخونی هستید، زیرا علائم کمخونی میتواند مشابه علائم سایر بیماریها باشد و کمبود آهن به تنهایی، علت بروز کمخونی نیست.
* اگر علائم بالا در شما ادامه داشت، یا دچار یک مشکل خاص پزشکی هستید، حتماً به پزشک مراجعه کنید. اطلاعاتی که در این مقاله برای شما ارائه شده، نمیتواند جایگزین توصیهها یا درمان تخصصی پزشکی شود.
اولین عشق من؟......یادش که می افتم همیشه چشمام پر از اشک میشه...!
هیچ روزی نیست که به او فکر نکنم و نگران نباشم که آیا حالش خوب است و یا مشکلی نداشته باشد.
فکر می کنید اولین عشقم را هنوز به یاد دارم؟ معلومه که دارم، انگار همین دیروز بود اما 23 سال از آن روز می گذره..!
آیا شما اولین عشقتان را به یاد می آورید؟ البته سوال احمقانه ای است! مطمئناً همه ما هنوز با شور و هیجان و البته کمی هم با ناراحتی، به یادمان مانده است. چه او هنوز در کنارتان باشد و چه فقط خاطره ای باشد که یادآوری آن ناراحتتان می کند، اما اولین عشق ها همیشه مثل گنجینه ای گرانبها در دل افراد باقی می ماند. اینجا حرفهای شما را درمورد مردی که برای اولین بار قلب و احساس شما را متحول کرد، گرد آورده ایم.
هنوز هم یادش داغم را تازه می کند!
حتی با گذشت سالها، فکر کردن درمورد عشق اولمان لرزشی در قلبمان ایجاد می کند. چه چیز باعث می شود که حتی با گذشت پنج، ده یا حتی بیست سال، اولین عشق ها همیشه فکرمان را به خود مشغول کند؟ دلیلش هرچه باشد و آن فرد هر کس که بوده باشد، عشق اول همیشه جزئی از وجود ما می شود. نمی توانیم آن را فراموش کنیم—و تصور نمی کنم کسی واقعاً بخواهد فراموش کند.
شیرین می گوید: "بله، به یاد می آورم...انگار همین دیروز بود. سالهای سال گذشته است، اما هنوز به خاطر دارم او چه شکلی بود و چقدر دوستش داشتم. حدود هشت سال با هم اختلاف سنی داشتیم—من 20 ساله بودم و او 28 سال داشت همیشه می ترسید مبادا والدینم با این مسئله مخالفت کنند. این روزها وقتی کمی ناراحت و غمگین می شوم، یاد و خاطره ی نوازش ها و بوسه های او به سراغم می آید. خیلی جالب است، همین روزها 42 ساله می شوم."
لیدا اینگونه به خاطر می آورد: "در همه ی کارهایمان احساساتی بودیم و با شور و هیجان رفتار می کردیم—در دوست داشتن هایمان، دعواهایمان، حتی زمانی که میخواستیم همدیگر را اذیت بکینم هم با شور و احساس عمل می کردیم. با اینکه شوهرم را بسیار دوست دارم و کاملاً خوشبخت هستم، هنوز هم خیلی وقتها به او فکر می کنم. چند هفته پیش او را دیدم، همراه همسر و بچه اش بود. نگاهش کردم، او هم نگاهم کرد، و همه چیز در یک لحظه بسیار زیبا بود. خیلی وقت بود که ندیده بودمش. خوشحالم که او نیز خوشبخت شده است."
الناز در مورد دوست پسر دوران دانشگاهش اینطور می گوید: "ما به هیچ وجه برای هم ساخته نشده بودیم. خانواده و دوستانم نمی توانستند او را تحمل کنند. همیشه با هم دعوا داشتیم و بیشمار به هم زده و دوباره آشتی کرده بودیم. ولی مجذوب هم بودیم. پس از آخرین دعوا که دیگر تصمیم گرفتیم برای همیشه از هم جدا شویم، احساس می کردم قلبم را پاره پاره کرده اند. هنوز نوارها و نامه های عاشقانه اش را پشت گنجه ی اتاقم پنهان می کنم. 10 سال از آن ماجرا می گذرد."
فرنوش عشق راستین خود را وقتی هجده سال بیشتر نداشت ملاقات کرد. اما پنج سال طول کشید تا رابطه اش را با او آغاز کرد. او در این باره می گوید: "در یک مهمانی با هم آشنا شدیم و با هم صحبت کردیم. دو سال دوران دانشگاه را با هم بودیم. او در شیراز زندگی می کرد و همین راه دراز باعث برهم خوردن روابطمان شد. هنوز هم در شیراز زندگی می کند و ازدواج کرده است. اما من هنوز مجردم و در تهران زندگی می کنم. با اینکه رفته است اما همیشه اولین عشق من باقی می ماند."
وقتی دوباره او را می بینیم...
ممکن است هر از چندگاهی اولین عشقمان را جایی ببینیم. دیدارهایمان ممکن است کوتاه یا طولانی باشد، اما دیدارهایی تلخ و شیرین است. آیا کسی پیدا می شود که تا به حال به دیدار دوباره ی اولین عشقش فکر نکرده باشد؟
سارا با اینکه قرار مدار ازدواج با اولین عشقش را هم گذاشته بود، ولی با مرد دیگری ازدواج کرد. 20 سال پس از آخرین ملاقاتشان ، او را در مجلس ترحیم مادرش دید. اما حتی با گذشت این همه سال، شعله ی عشق مثل همان روزهای نوجوانی در قلبش زبانه کشید : "درمورد عشقی که به هم داشتیم صحبت کردیم. می گفت که چقدر دلش شکسته بود وقتی ترکش کردم و با کس دیگری ازدواج کردم...خیلی وقت ها به او و پاکی عشقمان فکر می کنم. هیچوقت فراتر از بوسیدن همدیگر نرفتیم، اما نزدیکی که با او داشتم بسیار بیشتر از آن چیزی است که اکنون با شوهرم پس از 26 سال حس می کنم."
رویا نیز به تازگی اولین عشقش را ملاقات کرده است: "بعد از 29 سال..روز را با او گذراندم. وقتی برای اولین بار همدیگر را در دانشگاه دیدیم 19 سال داشتیم. عشقی واقعی بود...اگر چنین چیزی در آن سن وجود داشته باشد. و حالا پس از گذشت اینهمه سال باز عاشق هم شده ایم. اما اینبار عشقمان کاملاً با قبل متفاوت است. گذشته ای با هم داشته ایم و حال را باهم می گذرانیم. امیدوارم در آینده نیز کنار هم باشیم."
تجدید دیدار سحر در اینترنت اتفاق افتاده است: "در ماه خرداد بود که آنلاین شده بودم. البته زیاد به کامپیوتر وارد نیستم. داشتم یکسری کارهای تحقیقاتی انجام می دادم که کسی بهم پیغام داد. بله خودش بود—نزدیک بود قلبم بایستد. شوهرم داشت از جلوی در رد می شد و پسرم وارد اتاق شد. باید توضیح می دادم که او کیست. درمورد همه چیز باهم صحبت کردیم. هنوز هم وقتی ایمیلی از او دریافت می کنم قلبم تند می زند. احساس گناه می کنم، اما دوست دارم که هنوز با او در ارتباط باشم."
او اولین و تنها عشق من بوده است !
بعضی از ما آنقدر خوش شانس بوده ایم که همان دفعه ی اول آنکه می خواستیم را به دست آورده ام. و وقتی برای اولین بار ملاقاتش کردیم، دیگر نگذاشتیم از دستمان برود!
سیمین می گوید: "اولین عشقم تنها کسی بود که باعث شد قلبم تندتر بزند و از خود بیخود شوم. اما چیزی که باعث شد عاشقش شوم قلب طلایی بود که در سینه پنهان کرده بود. او تنها کسی بود که توانست قلبم را تصرف کند. هشت سال است که با هم هستیم و شش سال است که ازدواج کرده ایم. صاحب پسری دوست داشتنی شده ایم. اینطور بود که اولین عشق من به تنها عشق زندگیم تبدیل شد."
منیر اعتراف می کند که: "من فقط یک عشق واقعی داشته ام و با او ازدواج کردم. سالهای آخر دبیرستان بود که با هم آشنا شدیم و شش سال بعد ازدواج کردیم. از همان ابتدا می دانستم که او همان است که من می خواهم. ما واقعاً برای هم ساخته شده ایم."
عسل می گوید: "داستان اولین عشق من کمی عجیب است. باور کنید." بعد از چندین ماه دوستی اینترنتی، عسل و دوست اینترنتیش پارسال همدیگر را ملاقات کردند. "بعد از ملاقات، کوچکترین تردیدها برای برقراری ارتباط هم از بین رفت. هنوز هم عاشق هم هستیم و برای ازدواج نقشه می کشیم.
عاقل تر و پخته ترم کرد !
گاهی اوقات اولین عشق چیزهایی به ما می آموزد—البته این درس ها معمولاً آن چیزی نیست که دوست داشتیم یاد بگیریم.
ندا می گوید: "او به من احساس شگفت انگیزی می داد. 13 ماهی که با هم گذراندیم، شادترین روزهای زندگی من بودند تا اینکه از من جدا شد. اصلاً نمی دانستم که به من خیانت می کند. خیلی ترسیده بودم و او هیچ کمکی به من نمی کرد. در آخر همه چیز را برای مادرم تعریف کردم و این بهترین و عاقلانه ترین تصمیمی بود که در کل زندگی گرفته ام. "
بدون تردید برایتان جالب خواهد بود که بدانید :
*آیا میدانستید که اصل و نسب برخی از واژهها و عبارات مصطلح***
*در زبان فارسی در واژهها عبارتی از یک زبان بیگانه قرار دارد *
*و شکل دگرگون شدة آن وارد زبان عامة ما شده است؟*
به نمونههای زیر توجه کنید:
*زِ پرتی: *واژة روسی Zeperti به معنی زندانی است و استفاده از آن یادگار زمان
قزاقهای روسی در ایران است در آن دوران هرگاه سربازی به زندان میافتاد دیگران
میگفتند یارو زپرتی شد و این واژه کم کم این معنی را به خود گرفت که کار و بار
کسی خراب شده و اوضاعش دیگر به هم ریخته است.
* *
*هشلهف:* مردم برای بیان این نظر که واگفت (تلفظ) برخی از واژهها یا عبارات از
یک زبان بیگانه تا چه اندازه میتواند نازیبا و نچسب باشد، جملة انگلیسی (I
shall haveبه معنی من خواهم داشت) را به مسخره هشلهف خواندهاند تا بگویند
ببینید واگویی این عبارت چقدر نامطبوع است! و اکنون دیگر این واژة مسخره آمیز
را برای هر واژة عبارت نچسب و نامفهوم دیگر نیز (چه فارسی و چه بیگانه) به کار
میبرند.
* *
*چُسان فُسان: *از واژة روسی Cossani Fossani به معنی آرایش شده و شیک پوشیده
گرفته شده است.*
***
*شِر و وِر: *از واژة فرانسوی Charivari به معنی همهمه، هیاهو و سرو صدا گرفته
شده است.
*
**فاستونی:* پارچه ای است که نخستین بار در شهر باستون Boston در امریکا بافته
شده است و بوستونی میگفتهاند.
*
**اسکناس: *از واژة روسی Assignatsia که خود از واژة فرانسوی Assignat به معنی
برگة دارای ضمانت گرفته شده است.*
*
*فکسنی: *از واژة روسی Fkussni به معنی بامزه گرفته شده است و به کنایه و
واژگونه به معنی بیخود و مزخرف به کار برده شده است.
*
**لگوری (دگوری هم میگویند): *یادگار سربازخانههای ایران در دوران تصدی
سوئدیها است که به زبان آلمانی (Lagerhure) به فاحشة کمبها یا فاحشة نظامی
میگفتند.
*
**نخاله: *یادگار سربازخانههای قزاقهای روسی در ایران است که به زبان روسی به
آدم بی ادب و گستاخ میگفتند Nakhal و مردم از آن برای اشاره به چیز اسقاط و به
درد نخور هم استفاده کردهاند
روزنامه "شروق" الجزایر در شماره روز گذشته خود از عاشق شدن یک شیخ وهابی عربستانی از طریق تلویزیون و سفر به الجزایر برای ازدواج با وی خبر داد.
به گزارش ایسنا، شورای مشاوران علم و فنآوری رییس جمهور آمریکا (PCAST) گروه مشاوری است که هدف آن کمک به رییس جمهور و معاون وی برای تدوین سیاستهای مربوط به فنآوری است.
اریک اشمیت در حالی در این کمیته 20 نفره حضور دارد که پیش از این از حامیان اوباما بوده و در گروه انتقال دولت اوباما فعالیت کرده است.
کرگ ماندی نیز پیش از این در کمیته شورای ارتباطات امنیتی ملی کلینتون، رییس جمهور سابق آمریکا حضور داشت و در سال 2002 به نیروی ویژه در امنیت ملی در عصر اطلاعات پیوسته بود
گوشیتون اگر خیس شد باتری اون رو در بیارید سپس به آرامی با حوله خشک کنید
و گوشی رو در 1 ظرف برنج قرار دهید, برنج یکی از بهترین جذب کننده های رطوبت است