چای رو میشه با چند مدل چای ترکیب کرد که از لحاظ طعم - عطر و رنگ چای ایده آل بشه.- چای ترجیحا الک شده باشه بهتره.- چای خشک رو که تو قوری میریزیم کمی آب جوش بهش اظافه میکنیم و بعد اون آب رو خالی میکنیم تا غبار و گرد چای جدا بشه.- میشه کمی آب ریخت و چای رو گذاشت دم بکشه که این عمل باعث می شه چای زودتر دم بکشه.- بر روی قوری چای میشه یک دستمال تمیز انداخت تا چای بهتر و سریعتر دم بکشه (که بعد از دم کشیدن باید اونو برداشت ).- میشه به چای جهت عطر دارشدنش هل - گل سرخ - برگ عطر چای که از خانواده ی گیاه شمعدانی هست اظافه نمود.- برای نگهداری چای برای مدت طولانی, بعد از دم کشیدن میشه چای رو از صافی رد کرد و تفاله ی چای رو جدا کرد و چای صاف شده رو برای مدت طولانی با همون کیفیت اولیه نگه داشت.- در صورتی که چای به مرحله ی جوشیدن رسید برای جلوگیری از طعم زمخت چای میشه بهش یک یا دو حبه قند اضافه کرد. زمانی که می خواهیدچای رو در استکان برزید میتوانید در داخل استکان آب جوش بریزید و بگردانید تا باعث پایین آمدن دمای چای نشود. 1ـ برای بررسی اینکه آیا روغن مانده در ماهیتابه هنوز قابل استفاده است یا نه، یک تکه نان سفید داخل روغن بیندازید، اگر نان، ذرات تیره رنگی را در اطراف خود ایجاد کند مشخص می شود روغن قابل مصرف مجدد نیست، و در غیر اینصورت هنوز قابل استفاده است.
روزنامه اعتماد از کتابی دیگر در مورد رئیس جمهور اسلامی ایران خبر داد.
به گزارش فردا، این روزنامه در شماره شنبه خود می نویسد: کتاب «نهضت ملی هسته یی در ایران» با محوریت سیری در آرا و اندیشه های محمود احمدی نژاد منتشر شده است.
بنابراین گزارش، این کتاب با مقدمه محمدمهدی زاهدی وزیر علوم در شمارگان سه هزار نسخه منتشر شد.
این روزنامه از نهاد چاپ کننده ی این کتاب اطلاعاتی در اختیار قرار نگذاشته است.
پیش تر کتاب ها و نشریات مختلفی با عنوان مشابه «سیری در آرا و اندیشه های محمود احمدی نژاد» از سوی یکی از معاونت های نهاد ریاست جمهوری در موضوعات مختلف منتشر شده است.
برخی از علاقه مندان رئیس جمهور نیز تا کنون کتاب های دیگری در رابطه با ایشان از سال 84 منتشر کرده اند
آلیسن نام لاک پشتی از آبهای سبز است که تنها یک دست دارد و به همین دلیل در بیشتر عمر کوتاهش مجبور بوده دایرهای شکل شنا کند و نتواند مستقیم ادامه مسیر بدهد. هم اکنون دانشمندان باتهیه و پوشاندن نوعی لباس که روی آن یک باله تعبیه شده است به او کمک کردهاند تا لذت همراهی با سایر لاک پشتها را بچشد. آلیسن که حالا 5 ساله است و احتمالا 150 سال عمر می کند به احتمال زیاد دستش را در حمله یک کوسه از دست داده است.او در سال 2005 به مرکز حمایت از لاک پشتهای تگزاس منتقل شدو در آن موقع طوری مجروح شده بود که امیدی به زنده ماندنش نبود.از آن به بعد تلاش برای نجاتش آغاز شد و بعدها یک تیم از دانشمندان ماه ها تلاش کردند تا توانستند لباسی را که در عکس مشاهده می نمائید فراهم کنند. این لباس 4/3 بدنش را می پوشاند و برای او مثل یک سکان عمل می کند.یکی از اعضای این تیم به نام تام ویلسن دلیل این تلاش را بالا بردن کیفیت زندگی ذکر می کند. مترجم: آناهیتا پارساپور |
«تهمینه میلانی» گفت: «سوپراستار» در مورد آدمهایی است که دچار خودشیفتگی میشوند و فکر میکنند به دلیل موقعیتی که جامعه به آنها میدهد، میتوانند چشم جامعه را دربیاورند.
«تهمینه میلانی» درباره آخرین فیلم خود، برخورد منتقدان و مردم با «سوپراستار» و همچنین سرنوشت فیلم به نمایش درنیامدهاش (تسویه حساب) صحبت کرد.
*در زمان جشنواره فیلم فجر در مورد برخی از فیلمها اتفاقات عجیب و غریبی افتاد که یکی از این فیلمها«سوپراستار» بود،فکر میکنید اصولا چرا این اتفاق در مورد شما و فیلم «سوپراستار» به خصوص در نقدها رخ داد؟
- فیلم من در مورد آدمهایی است که دچار خودشیفتگی میشوند، آدمهایی که فکر میکنند به دلیل موقعیتی که جامعه به آنها میدهد میتوانند چشم جامعه را دربیاورند. همذاتپنداری بقا این نوع افراد را هر کسی نمیتواند داشته باشد مگر افرادی که شخصیتی شبیه به «سوپراستار» داشته باشند. چیزی که من متوجه شدم، به ویژه در بین جامعه منتقدان، این بود که درست است که در مورد «سوپراستار» یک جو از قبل ساخته شده بود، اما خیلی از افراد کاملا شخصی با موضوع فیلم برخورد کردند و حتی در برخی نقدها نوشته شد که تهمینه میلانی چهکار به زندگی خصوصی ما دارد؟!... در حالی که من دارم در«سوپراستار» در خصوص آدمی صحبت میکنم که زن در زندگی او هیچ نقشی ندارد و اصولا برای زن ارزشی قائل نیست. در نشست پرسش و پاسخ فیلم هم دقیقا کسانی به این حمله کردند که به لحاظ فساد شخصیتی کاملا شبیه به شخصیت «سوپراستار» من هستند و چون این افراد یک عده دنبالهرو دارند طبیعتا جوی منفی علیه فیلم به راه افتاد. متاسفانه باید قبول کنیم که در حال حاضر نزدیک به نود درصد از منتقدان ما کم سواد هستند و یادمان باشد که کمسوادها بسیار خطرناکتر از بیسوادها هستند.چرا که بیسوادها ادعایی ندارند و آمادهاند تا یاد بگیرند اما کم سواد میخواهد خودش را مطرح کند و وسیله هم هدف را توجیه میکند، بنابراین این افراد از هر وسیلهای استفاده میکنند که خودشان را مطرح کنند و این نکته را در نظر بگیرید که حمله به فیلمسازی نظیر «بهرام بیضایی» این افراد را بزرگ خواهد کرد.
«بیضایی» اگر منتقد دولت بود، منتقدنماها او را نمیکوبیدند
* یعنی به دلیل اینکه برخی منتقدان کمسواد جریان اصلی را عوض می کنند، خطرناکتر هستند؟
- کاملا، کمسوادها دنباله روی میکنند و بنابراین اتفاقی که افتاد این بود که انگار ما یک تلنگر روانی به یکسری از افراد زدیم و آنها جو و آب را گلآلود کردند تا فیلم نابود شود، چرا که از حرفهای مطرح شده در فیلم دردشان گرفته بود.اگر دقت کنید در خیلی از فیلمهای من نظیر«نیمه پنهان»، «دو زن» و «واکنش پنجم» این اتفاق افتاده است. و هر طیفی که موضوعات فیلمهایم به آنها برخورد شروع کرد به جوسازی علیه فیلم و جاروجنجال به پا کردند که در «واکنش پنجم» کار به یکسری جاهای بسیار وحشتناک کشید و یا در مورد «نیمه پنهان» که من را به زندان هم انداختند. به همین دلیل، انگار فیلمهایی که من میسازم یکسری از آدمها را متلاطم می کند و گرنه مسئله که واضح و مبرهن این است که بازیها،کارگردانی، نور، صدا، دکور، میزانسن و ... همه خوب هستند، یعنی اینکه فیلمهای من سروشکل درستی دارند و کاملا سینمایی هستند و مخالفتها کاملا ایدئولوژیک هستند.
اما در مورد آقای بیضایی و فیلم «وقتی همه خوابیم» هم باید بگویم که اگر وی به جای اینکه سرمایهداری را نقد کند، به دولت یا جریانی در وزارت ارشاد حمله میکرد از نظر این منتقدان کمسواد، آدمی بسیار رادیکال بود و فیلم این ایشان بهترین فیلم جشنواره میشد. چون این افراد فقط به دنبال جاروجنجالهای سیاسی هستند در حالی که نکتهای که آقای بیضایی در فیلمشان مطرح میکند به معنای واقعی کلمه درد سینمای ایران است.نمیگویم مشکلات سیاسی مهم نیست اما بنا به دلایلی ما نمیتوانیم خیلی واضح به آنها بپردازیم ولی دلیل ندارد که ما به مشکلات دیگر توجه نکنیم. در مورد «وقتی همه خوابیم» میشود ایراداتی فنی از فیلم گرفت اما ایراد آن چیزهایی که منتقدان کمسواد مطرح کردند نبود. و اگر بخواهم خیلی صریح صحبت کنم، انگار این افراد نوکران سرمایه بودند که اینچنین واکنش نشان دادند!
* مسئله جالب هم در همین نکته است که به هیچ عنوان نمیتوان از موضوع فیلم و حواشی سینما که بیضایی به آنها اشاره کرده است ایراد گرفت و مدعی شد چنین چیزی وجود ندارد.
- این موضوع کاملا در سینمای ما وجود دارد... دقیقا مانند «سوپراستار» که نمیتوان منکر وجود چنین شخصیتهایی شد چرا که در جامعه سیاسی،فرهنگی،هنری و ورزشی ما چنین افرادی وجود دارند.
* ولی یک نکتهای که در مورد «سوپراستار» برای خود من جالب بود این است که شما در زمان نمایش فیلم در جشنواره خیلی تلاش کردید که این نکته جا بیفتد که فیلم مصداق عینی ندارد اما واکنشها نشان داد که انگار مصداقهای زیادی از این شخصیت میتوان در جامعه پیدا کرد که موضوع فیلم به برخی برخورد.
- نکته مهم دقیقا در همین جا است.من از روی یک آدم این فیلم را ننوشته بودم که مثلا بگویم من این فیلم را از روی شخصیت فلان آقا نوشتم. اما بالاخره کور که نیستیم و جامعه خودمان را میشناسیم و میبینیم که چه اتفاقتی در آن میافتد. و به نظر این فیلمهایی که برخی را به درد آورد دقیقا به همین دلیل است که آنها خودشان را در قالب آن شخصیتها دیدهاند.
شما توجه کنید به بخشهایی جامعه منتقدان سینمایی ما که متاسفانه سواد کافی ندارد و اغلب آنها دنباله روی میکنند- بازهم تاکید میکنم که همه منتقدان را نمیگویم چرا که عدهای از منتقدان ما و بخصوص منتقدان جوان بسیار با شعور و فهمیده هستند- ولی اغلب طرز فکر خاصی ندارند و دنباله روی افراد موفق هستند، بنابراین از آنجائی که «سوپراستار» آدمهای خودخواهی را که از موقعیت خود در جامعه سوء استفاده میکنند، همذاتپنداری با این فیلم به شدت زیاد است و به همین دلیل به شدت با روان آدمها بازی میکند. من سردبیر روزنامهای را میشناسم که بعد از نمایش فیلم در سالن مطبوعات با صدای بلند گفته است که حالا کار میلانی به جایی رسیده که وارد زندگی خصوصی ما میشود.در حالی که اصلا شخصیت اصلی من «سوپراستار» بود و سردبیر یک روزنامه نبود اما این آدم خودش را جای شخصیت اصلی فیلم احساس کرده بود و همین موضوع خوشایندشان نبود.
منتقدان را تشویق میکنم که بیشتر فیلم ببینند و مطالعه کنند
-------------------------------------------------------------------------------
* نکته قابل توجه واکنش آرام بیضایی و به خصوص شما بود که بدون این که تحتتأثیر جو موجود قرار بگیرد تقریبا تمامی سوالات را پاسخ دادید.
- به دلیل اینکه ما این شرایط را درک میکنیم و به عنوان مثال وقتی که میبینم در جلسه نقد و بررسی فیلم به جای اینکه راجع به محتوای فیلم از من سئوال شود، یک منتقد کم سواد و پرادعا از من میپرسد که «شهاب حسینی» انتخاب چندم من بوده! طبیعی است که من چه واکنشی نشان میدهم. اصلا این که «شهاب حسینی» انتخاب چندم من بوده، چه تاثیری در پیشبرد داستان دارد؟ وقتی نوع سوالات و بینش در همین حد است من هم جواب خاصی ندارم. به همین دلیل منتقدان را تشویق میکنم که بیشتر فیلم ببینند و مطالعه کنند، تاریخ را بدانند و به ویژه تاریخ معاصر را خوب مطالعه کنند. اما یک منتقد بیست ساله من را نصیحت کرده است که شما بهتر است بروی و در مورد همان مسایل زنان فیلم بسازی! چشم حتما این کار را خواهم کرد!
* ولی بر خلاف نظرات منتقدان، مردم از فیلم خوب استقبال کردهاند، دلیل این دوگانگی را در چه میدانید؟
- من فکر میکنم «سوپر استار» در کل فیلم مثبتی است و استقبالی هم که توسط مردم شد و واکنشهایی را که شخصا دیدم متوجه شدم که بسیار روی مخاطبان تاثیر گذاشت و فیلمی است که میشود با خانواده به سالن سینما رفت و به تماشای این فیلم نشست. فیلمی است که سن ندارد و هر کسی با یک بخشی از این فیلم ارتباط برقرار میکند و چنین چیزی به هیچ عنوان در سینما کار سادهای نیست. به وبژه اینکه اسم فیلم را هم گذاشتند معناگرا، چون وقتی که من این فیلم را ساختم نمی دانستم که قرار است معناگرا شود و هدفم فقط ساختن یک فیلمی بود که خانوداهها را به سالن سینما بکشاند.
* پس چرا فیلم را در بخش معناگرا نمایش دادند؟
- به نظر من اشکالی ندارد و اگر دوست دارند فیلم را معناگرا بدانند، بگویند «سوپراستار»معناگرا است به دلیل اینکه معناگرا بودن که چیز بدی نیست و اصلا باعث افتخار است که فیلمت را جزو ژانری دسته بندی کنند که با ارزش است.و در این بین اگر منتقدی واکنشی داشته نسبت به این اسم معناگرایی نشان از کم سوادی او است و فیلم من را هم زیر سئوال برد.
* یعنی شما معتقدید همین نمایش برخی فیلمها در بخش معناگرا و خاطرههای نهچندان خوشایندی که منتقدان از نمایش فیلمهای غیرمرتبط با این بخش دارند باعث میشود با یک پیشداوری فیلم را نگاه کنند؟
- اگر هم اینگونه باشد من کارگردان تقصیری ندارم.ولی نکته جالب این است که اگر همین فیلم را کارگردانی دیگری ساخته بود که کارش ساخت فیلم معناگرا بود،اگر همه جوایز جشنواره را هم به او میدادند کسی صدایش در نمیآمد.یعنی مسئله آنها محتوای «سوپراستار» نبود و با شخص تهمینه میلانی مشکل داشتند و دارند. اما یک نکته ای در این وسط فراموش شد و هیچکس توجهی نکرد که حتی اگر این فیلم معناگرا هست که هست و معنا دارد، با تعریفی که تا به امروز از سینمای معناگرا شناختهایم کاملا متفاوت است. «سوپراستار» فیلمی است که در یک جامعه شهری ساخته شده در حالیکه معمولا فیلمهای معناگرای ما در روستا،کوه،دشت، بیابان،بقعه، امام زاده و نظیر اینها ساخته میشوند در حالی که «سوپراستار» در فضایی بسیار مدرن شهری و راجع به یک سوپراستار سینما است، برخلاف سایر فیلمهای معناگرا ریتمی بسیار تند و بالایی دارد.بنابراین منتقدین به جای نگاه سطحی به فیلم و تسویه حسابهای شخصی با شخص تهمینه میلانی، میتوانستند به این ویژگیها توجه کنند اما متاسفانه کسی این موارد را ندید.
* به نظر میرسید برای دریافت پروانه ساخت فیلم هم با مشکل مواجه شدید در این مورد هم توضیح دهید؟
نکته مهم دیگر در مورد «سوپراستار» این است که برخلاف سایر فیلمهای معناگرا که با هزینههای دولتی ساخته میشوند این فیلم کاملا با سرمایه شخصی ساخته شده است و این قبیل فیلمها معمولا هم نفروش هستند و در نهایت تلویزیون آنها را میخرد و نمایش میدهد. و «سوپراستار» شاید اولین فیلم معناگرا باشد که تهیهکننده و کارگردان کاملا مستقل دارد، کاری سفارشی نیست و از دلشان برآمده است و خودمان خواستیم که این فیلم را بسازیم و بسیار برای ساخت آن سختی کشیدیم به طوری که فقط ٧ ماه طول کشید تا پروانه ساخت فیلم صادر شود.و حتی با یکی از اعضای کانون کارگردانان که در شورای صدور پروانه ساخت بود درگیری لفظی پیدا کردم.چرا که معتقد بودم ایشان به عنوان یک سینماگر باید در مقابل دیگران از من دفاع کند و عجیب این است که ایشان هم به صف مخالفان صدور پروانه ساخت به «سوپراستار» پیوسته بود!
«تسویه حساب» از برخی فیلمهای بهنمایش درآمده، بهتر بود
----------------------------------------------------------------------------------
* برخی مرزبندیها در سینمای ما، واژهای را ناخودآگاه به وجود آورده به نام فیلم فاخر که همین موضوع باعث شده تا یکسری از افراد و اسامی بودجههای کلانتری را بگیرند و از برخی دیگر حتی معمولیترین حمایتها هم صورت نگیرد، این تقسیمبندیها تا چه حد میتواند به ضرر سینما تمام شود؟
- متاسفانه بعد از انقلاب چنین چیزی در سینمای ما باب شد، یعنی از دوره ای که بنیاد سینمایی فارابی تشکیل شد و تجهیزات و امکانات در اختیار این بنیاد قرار گرفت در طول سالهایی که کار کردهام همواره این اجحاف را با تمام وجود حس کردهام. حتی سر فیلمبرداری «کاکادو» مسولان فارابی دوربین را از من گرفتند و بردند سر صحنه فیلمی که فکر میکردند که مال خودیها بود و اتفاقا فیلم بدی هم از آب در آمد.یعنی ده روز فیلمبرداری من را تعطیل کردند تا آن فیلم خاص به جشنواره فجر برسد. بنابراین در طول این سالها به این نتیجه رسیدهایم که ما بچه زن عقدی نیستیم و چون بچه زن عقدی نیستیم، توجهی هم به ما نمیشود و همواره کسان دیگری که نور چشمی و خودی هستند مورد توجه قرار میگیرند! من فیلم بهنمایش درنیامدهام (تسویه حساب) را مقایسه کردم با فیلمهایی که سال گذشته نمایش داده شدند و به این نتیجه رسیدم که بر اساس ملاکهای شایستگی نمایش بسیار بالاتر از فیلمهای دیگر بود چرا که در «تسویه حساب» نه فحش وجود دارد و نه روابط نامشروع اجتماعی دیده میشد اما فیلمهایی که به مراتب از این نظرها بدتر بودند، توانستند پروانه نمایش بگیرند چون سازندگانشان خودی بودند اما من نتوانستم پروانه نمایش «تسویه حساب» را بگیرم. در مورد امکانات هم اوضاع به همین گونه است و به ما تازه بعد از ساخته شدن فیلم کمک کردند و سنگهای زیادی جلوی پای ما انداختند تا این فیلم ساخته نشود. یعنی میگفتند که تو نباید این فیلم را بسازی و به دنبال لایههای پنهان در درون «سوپراستار» میگشتند.
*اگر شما در این روند فراگیر فیلم معناگرا ساختن بخواهید دوباره فیلمی نظیر «افسانه آه» را بسازید فکر میکنید با این پروژه موافقت میشود؟
- اینقدر فضای شورای صنفی نمایش جالب و جذاب است که با آمدن یک نفر جو عوض میشود.یعنی ما هیچوقت قانونی نداریم که مطمئن باشیم فیلمی که ساختهایم حتما پروانه نمایش میگیرد به دلیل اینکه با آمدن و رفتن دو نفر همه چیز تغییر میکند. بنابراین همه چیز بستگی دارد به اینکه چه کسی رئیس میشود. یادم میآید که در یک دوره برخی مدیران سینمایی معتقد بودند که زنان به جز خانهداری هیچ کار دیگری نباید انجام دهند و به همین دلیل من چهار سال تمام هیچ فیلمی نساختم.ولی بعد مدیر کل عوض شد و این مدیر کل جدید ضد زن نبود و باعث شد تا دوباره کارگردانان زن فیلم بسازند. بنابراین حضور و یا عدم حضور افراد بسیار تاثیر گذار است چرا که متاسفانه ما یک ضابطه مشخص نداریم و اصلا هنر ضابطه نیست و در این شرایط، فردی که مسئولیت دارد، به شدت میتواند بر امور تأثیر بگذارد.
* «سوپراستار» برداشتی آزاد است از رمان شازده کوچولو و اگوستوس، اما جدای از این برداشت آزاد حتما دغدغه در شما وجود داشته است که منجر به ساخت این فیلم شد، دغدغه شما برای ساخت «سوپراستار» چه بود؟
- من شخصا فردی بسیار اخلاقگرا هستم و اعتقاد دارم که اخلاق است که یک جامعه را نجات میدهد و نگه میدارد. متأسفانه آنچه را از جامعه متوجه شدم این است که اخلاق در جامعه دارد از بین میرود. در جوامع بستهای مثل ایران همیشه اخلاق و اسلام منطبق با هم بودهاند و اعتقاد ما به خداوند،بهشت و جهنم باعث شده است تا آدمهایی اخلاق مدار باشیم. امروز به دلایلی اعتقادات مذهبی برخی از جوانان و نوجوانان ما تضعیف شده است و چون اعتقادات ما از بین رفته در نتیجه اخلاقیات هم از بین رفته است. این مسئلهای که من این روزها میبینیم و در محیطهای هنری،ورزشی و جاهایی که با شهرت سروکار دارند حتی در زمینه سیاست، افراد به محض اینکه به یک جایگاه ویژهای میرسند نمایش بزرگتری از بیاخلاقی را میتوان در آنها دید و با توجه به این که شخصا به مساله اخلاق و خانواده علاقه زیادی دارم باعث شد من قصه «سوپراستار» را بنویسم و «سوپراستار»ها را زیر سوال ببرم. البته منظور من از «سوپراستار» به معنای بازیگر نیست، بلکه «سوپراستار» از نظر من هر کسی میتواند باشد و حتی بچه معروفها و پولدارهای تهران هم به نوعی «سوپراستار» هستند.
* یک چیزی که در مورد «سوپراستار» برای من جالب است این نکته بود که در زمان جشنواره عدهای از منتقدان معتقد بودند که شما از سینمای زنمحور خودتان فاصله گرفتهاید در حالی که من فکر میکنم اتفاقات در «سوپراستار» نقش زن بسیار پر رنگ است و تمامی اتفاقات محوری فیلم را زنان به وجود میآورند. در مورد این موضوع چه عقیدهای دارید؟
- چیزی که در این فیلم وجود دارد شخصی به نام مهناز است که شما هرگز او را نمیبینید اما مهناز محور قصه من است. مهناز زمانیکه باردار میشود رها شده اما در قصه وجود دارد، یعنی مهناز هم یک انسان بوده و اساسا مگر چه اشکالی دارد که من بیایم فیلمی بسازم که راجع به زنان نباشد و بخواهم به موضوعات متنوع بسازم. خب تمام این فیلمها من هستم و من هم مثل همه به موضوعات مختلف علاقه دارم.اما انگارعدهای دوست دارند به آدمهای دیگر برچسب بزنند.
من علاقهمند به تصویر ارتباطات هستم
--------------------------------------------------------
* شما جزو معدود کارگردانانی هستید که مسیری کاملا متنوع را در فیلمسازی طی کردهاید اما قرار در آینده شاهد چه کاری از تهمینه میلانی باشیم؟
- مسئلهای که در زمان جشنواره هم ندیدم هیچ منتقدی به آن اشاره کند این است که من عاشق ارتباطات هستم و فیلم اول ارتباط یک معلم یا یک بچه است، فیلم دوم من ارتباط یک زن با آه است، فیلم سوم من ارتباط یک خواهر و برادر است که تا قبل از «دیگه چه خبر» هرگز یک خواهر و برادر قهرمان قصه نبودهاند،فیلم چهارم من ارتباط یک بچه با یک موجود فضایی بود،فیلم پنجم ارتباط دو زن بود،فیلم ششمم ارتباط یک پدر شوهر با عروسش بود، فیلم هفتم ارتباط یک سردبیر با زنی بود که عاشق او شده بود، بنابراین من عاشق ارتباطهای خاص در سینما هستم و در همین فیلم «سوپراستار» هم ارتباط یک دختربچه و یک ستاره سینما را به تصویر کشیدهام که اصلا هیچ ارتباطی به هم ندارند.
اصولا دوست دارم ارتباطها را به تصویر بکشم و این برای من بسیار دلپذیر خواهد بود و طبیعتا فیلمهای دیگر من هم در زمینه ارتباطات خواهد بود. البته من قرار است فیلمی جنگی را بر اساس کتاب «دا» بسازم و فکر میکنم به دلیل اینکه ساخت دکورهای این فیلم زمان زیادی خواهد برد، شاید قبل از آن فیلمی با نام «پرنسیو» را بسازم.
منبع : فارس
شرکتهای GENPETS اقدام به تولید عروسکهای زنده کرده است . این شرکت به کمک مهندسی زیستی و اصلاح ودستکاری DNA ، اقدام به تولید پستانداران زنده کرده است . این موجود زنده در 7 شخصیت مختلف تولید گردیده است .
این حیوانات با القای خواب زمستانی درآنها در بسته بندیهای ویژه ای عرضه میگردند .بسته بندیها دارای نشانگر ضربان قلب حیوان ، چراغ های LED که درجه تازگی حیوان را نشان میدهد ، دارای سیستم( IV ) که حیوان توسط یک لوله باریک تغذیه میگردد، میباشد عمر این حیوانات یک تا سه سال است ، وپس از خارج شدن از بسته بندی خواب زمستانی سروصدای کمی داشته وبا کودکان وانسان سریع انس میگیرند .
این عروسک یک پستاندار عقیمشده است که به کمک علم مهندسی ژنتیک ساخته شده. ترکیبی از ژنهای خرگوش ، شامپانزه و خوک. با استفاده از القای خواب زمستانی ، در جعبه نگهداری میشه و این جعبه ضربان قلب و میزان تازگی اون رو نشون میده. در دو مُدل یکی با طولعمر یکسال و یکی با طولعمر سهسال ساخته شده. در هفت مدل پهلوان( قرمز) ، ماجراجو(نارنجی) ، شاد(زرد) ، آروم(سبز) ، متین(آبی ) ، روحانی(بنفش) ساخته شدهان. قیمت هنوز مشخص نیست و تنها به صورت آزمایشی در اختیار اعضای شرکت قرار گرفتهان .
این موجود زنده طوری ساخته شده که حرکات محدودی مانند یک نوزاد داشته باشه. مدفوع بسیار مختصری داره و به غذای کمی احتیاج داره. قد حدود بیست و قطر هفت سانت. جثه اون از این بزرگتر نمیشه. کاملاً درد رو حس میکنه ولی نمیتونه اصوات بلند تولید کنه. داری خون عضله و استخوانه. بعد از خروج از جعبه ظرف بیست دقیقه بیدار میشه و چشمهاش رو باز میکنه