.:: دومیـــــــــم | سرگرمی دانلود آموزش ::.

طنز جوک sms فال اخبار جنجالی عکس دانلود تفریح اموزش جومونگ عکس بازیگر هالیوود کلیپ های موبایل ترفند ها نرم افزار مجانی

.:: دومیـــــــــم | سرگرمی دانلود آموزش ::.

طنز جوک sms فال اخبار جنجالی عکس دانلود تفریح اموزش جومونگ عکس بازیگر هالیوود کلیپ های موبایل ترفند ها نرم افزار مجانی

عاقبت ازدواج بایک عکس

دختر تحصیلکرده که سوداى زندگى در خارج داشت، وقتى با عکس داماد پاى سفره عقد نشست، نمى دانست از سوى همسرش فریب خورده است.
نرگس که براى شکایت به دادگاه خانواده تهران مراجعه کرده بود، به قاضى عموزادى، رئیس شعبه ۲۶۸ گفت: از نوجوانى عاشق زندگى در خارج بودم. به همین خاطر با تلاش زیاد درس خواندم و در دانشگاه قبول شدم تا این که چندى قبل یکى از همکلاسى هایم به نام مریم، از من براى برادرش نادر که مهندس مقیم خارج بود، خواستگارى کرد.
من که علاقه شدیدى به زندگى در خارج از کشور را داشتم، موضوع را با خانواده ام در میان گذاشتم. چند روز پس از آن نیز با موافقت خانواده ام مریم به همراه پدر و مادرش به خواستگارى ام آمدند.آنها در حالى که عکسى از نادر همراه داشتند، گفتند: پسرشان در امریکا زندگى مى کند، به همین خاطر در صورت توافق هاى اولیه، او نیز به ایران خواهد آمد. من که در همان نگاه اول جذب چهره زیبا و جذاب نادر و شرایط زندگى اش شده بودم، چشم بسته بله گفتم، اما پدر و مادرم گفتند: تا زمانى که نادر را از نزدیک نبینند، اجازه ازدواج نمى دهند.سرانجام پس از رفتن پدر و مادر نادر، با اصرار به پدر و مادرم گفتم نباید چنین فرصتى را از دست داد. چرا که شانس همیشه در خانه افراد را نمى زند. بدین ترتیب آنها از سر ناچارى به این وصلت رضایت دادند. چند روز بعد نیز عکس هاى خود و خانواده ام را هم از طریق اینترنت براى نادر ارسال کردم.در حالى که قرار بود نادر براى مراسم عقد به تهران سفر کند و ما نیز مقدمات جشن کوچک خانوادگى را تدارک دیده بودیم، او چند روز قبل از مراسم، تلفنى تماس گرفت و گفت به دلیل یک مشکل ادارى امکان سفر ندارد وگرنه در صورت سفر به ایران با مشکلات فراوانى روبه رو مى شود.به همین خاطر با ارسال وکالتنامه اى به پدرش، اجازه داد سر سفره عقد به نمایندگى از او حاضر شود. ما که در مقابل عمل انجام شده قرار گرفته بودیم، ناچار شرایط را پذیرفته و با مهریه دو هزار سکه طلا به عقد غیابى اش درآمدم.چند ماه بعد نیز براى رسیدن به رؤیاهایم راهى امریکا شدم. اما وقتى در فرودگاه نادر را دیدم، شوکه شدم، چرا که او را با سرى بى مو دیدم.چهره نادر با عکس هایى که برایم ارسال کرده بود، بشدت تفاوت داشت. بنابراین وقتى با تعجب پرسیدم چرا سرش را تراشیده، جواب منطقى نداد. با این حال چند روز بعد در خانه کلاه گیسى را داخل کمد لباس هایش پیدا کردم که غافلگیر شدم. این همان کلاه گیسى بود که نادر با آن عکس گرفته و برایم فرستاده بود. وقتى از فریبکارى شوهرم مطمئن شدم، با عصبانیت درباره علت پنهانکارى اش پرسیدم. او نیز ریزش موهایش را ارثى اعلام کرد.من که به هیچ عنوان علاقه اى به زندگى با مرد طاس و کچل نداشتم، تا مدت ها افسرده و ناراحت بودم و به هیچ عنوان نمى توانستم با این موضوع کنار بیایم. به همین خاطر پس از بازگشت به ایران از همسرم خواستم جدا شویم. او ابتدا مخالفت مى کرد اما سرانجام پذیرفت با بخشش مهریه، طلاقم دهد. قاضى پس از شنیدن اظهارات زن جوان، با صدور احضاریه داماد را به دادگاه فرا خواند. در جلسه رسیدگى به پرونده، وکیل وى در دفاع از موکلش گفت: خواهر موکلم قبل از مراسم خواستگارى نرگس را در جریان کچلى ارثى نادر قرار داده و او نیز با میل و رغبت تن به ازدواج داده است. اما نرگس به خاطر این که در آن کشور بیگانه نتوانسته با فرهنگ و شرایط موجود خودش را تطبیق دهد، این موضوع را بهانه اى براى جدایى قرار داده است.حالا هم موکلم راضى به جدایى است. بدین ترتیب نرگس با بخشیدن مهریه اش به طور توافقى از همسرش جدا شد و قاضى عموزادى حکم طلاق توافقى آنان را صادر کرد

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد