پیغام گیر حافظرفته ام بیرون من از کاشانه ی خود غم مخور
تا مگر بینم رخ جانانه ی خود غم مخور
بشنوی پاسخ ز حافظ گر که بگذاری پیام
زآن زمان کو باز گردم خانه ی خود غم مخور
پیغام گیر سعدی
از آوای دل انگیز تو مستم
نباشم خانه و شرمنده هستم
به پیغام تو خواهم گفت پاسخ
فلک را گر فرصتی دادی به دستم
پیغام گیر فردوسی
نمی باشم امروز اندر سرای
که رسم ادب را بیارم به جای به پیغامت ای دوست گویم جواب
چو فردا بر آید بلند آفتاب
پیغام گیر خیام
این چرخ فلک عمر مرا داد به باد
ممنون توام که کرده ای از من یاد
رفتم سر کوچه منزل کوزه فروش
آیم چو به خانه پاسخت خواهم داد
پیغام گیر منوچهری
از شرم به رنگ باده باشد رویم
در خانه نباشم که سلامی گویم
بگذاری اگر پیغام ، پاسخ دهمت
پیغام گیر مولانا
بهر سماع از خانه ام رفتم برون.. رقصان شوم
شوری برانگیزم به پا.. خندان شوم شادان شوم
برگو به من پیغام خود..هم نمره و هم نام خود
فردا تو را پاسخ دهم..جان تو را قربان شوم
پیغام گیر بابا طاهر
تلیفون کرده ای جانم فدایت
الهی مو به قوربون صدایت
چو از صحرا بیایم نازنینم
فرستم پاسخی از دل برایت
پیغام گیر نیما
چون صداهایی که می آید
شباهنگام از جنگل
از شغالی دور
گر شنیدی بوق
بر زبان آر آن سخن هایی که خواهی بشنوم
در فضایی عاری از تزویر
ندایت چون انعکاس صبح آزا کوه
پاسخی گیرد ز من از دره های یوش
پیغام گیر شاملو
بر آبگینه ای از جیوه سکوت
سنگواره ای از دستان آدمیت
آتشی و چرخی که آفرید
تا کلید واژه ای از دور شنوا
در آن با من سخن بگو
که با همان جوابی گویم
تآنگاه که توانستن سرودی است
پیغام گیر سایه
ای صدا و سخن توست سرآغاز جهان
دل سپردن به پیامت چاره ساز انسان
گر مرا فرصت گفتی و شنودی باشد
به حقیقت با تو همراز شوم بی نیاز کتمان
پیغام گیر فروغ( فرخزاد)
نیستم.. نیستم..اما می آیم.. می آیم ..می آیم
با بوته ها که چیده ام از بیشه های آن سوی دیوار می آیم.. می آیم ..می آیم
و آستانه پر از عشق می شود
و من در آستانه به آنها که پیغام گذاشته اند
سلامی دوباره خواهم داد...
بازیگران:
یک عدد پسر
یک عدد دختر
عده ای برای خالی نبودن عریضه (سیاهی لشگر)
سمنو (پرده اول)
یک عدد پسر پای اینترنت نشسته چت میکند و بی خیال با همه حرف می زند. (همه در اینجا همان سیاهی لشگر های این نمایش هستند) ناگهان دختری وارد چت روم میشود و پسر کمی دلش یک جوری می شود.با دختر حرف میزند.ازasl و اسم و محل زندگی شروع میکند...
-asl plz?
-من رویا از تهران و سنم هم نمیگم...مگه نمیدونی نباید از یک خانم سنش را پرسید...!
و کم کم این دختر با بقیه برایش متفاوت میشود و قضیه کمی احساسی می شود.(از این به بعد آهنگ تایتانیک پس زمینه نمایش است.)
-چه غذایی را دوست داری؟
- بیف استر..
-وا..مگه همچین غذایی هم هست!
-همون بیف استراناگف است!!ولی می دونی ما بس که خوردیم با اسم کوچیک صدایش میکنیم!!
از شکلکهای مسنجری که برایش می فرستد حالی به حالی می شود و بافنت های دختر احساسش فرق می کند!! کار به جاهای باریکتر میکشد و تلفن رد و بدل میکنند. پای تلفن با شنیدن صدای هم حسابی دلباخته هم میشوند .
صدایی شبیه صدای بوق تریلی می گوید : چقدر صدای تو قشنگه!!
و صدایی شبیه صدای مرغ میگوید : صدای تو که بهتره!!
و دهان جفتشان مثل سمنو شیرین میشود!!
سیب (پرده دوم)
قرار ملاقات می گذارند. هم دیگر را می بینند.هفته ای یک بار گردشی در جاهای خوش آب و هوا ی تهران و پارکهایی مثل پارک جمشیدیه میروند.
پسر هنوز خودش را برای دختر میگیرد و دختر ادای آدمهای کاملا عاشق را در می آورد.'': تو چه خوب باشی و چه بد من همین جوری دوستت دارم.''
یکی از نظراتی که پسر می دهد این است که :'' من اگر جای شهردار بودم حتما این پارک را تنها برای دختر ها و پسرها می ساختم و اصلا اجازه نمی دادم کسی تنها وارد شود!!.''و دختر هم حرفهای پسر را تایید می کند!!
پسر تمام سعی اش را میکند که مثل آرنولد یا تام کروز خودش را نشان بدهد .مثلا در یک صحنه کاملا ساختگی جلوی ماشین میپرد که مثلا دختر خانم خدایی نکرده زیر ماشین نرود!! و دختر هم مثل جنیفر لوپز رفتار میکند!!و گاهی خودش را با سوفیا لورن عوضی میگیرد!!
و بعد از این قضایا به این نتیجه می رسند که نمی توانند این همه دوری را تحمل کنند و باید با هم ازدواج کنند (البته بعد از چند دٿعه بیرون رفتن نمیدانم....) و قضیه به خواستگاری و مراسم سنتی می کشد.
و خلاصه دختر و پسر به عقد هم در می آیندو همه چیز به خوبی و خوشی.....''
_ های نویسنده پنج پرده دیگر مانده..
_ ا...فکر کردم فیلم هندی است...ببخشید....پس ادامه میدهیم.
سماق (پرده سوم)
کم کم کمی کارشان حالت رسمی پیدا می کند. مدام با هم بیرون می روند و از تمام پارکهای تهران و حومه !!خاطره می سازند. اسم این مرحله را گذاشتیم سماق چون مثل سماق روی کباب خوشمزه است..!!
حرفهای عشقی وش و رفتارهای رمانتیکانه از مراحل لاینفک این مرحله است.
و مدام سعی می کنند به هم ثابت کنند که ''تو همونی هستی که من می خواستم.''
سکه (پرده چهارم)
پسر کمی به فکر فرو میرود .او باید شغلی دست و پا کند و شاید هم برای همسرش (همان دختر ) هم کاری بجوید چون '' زندگی که شوخی بردار نیست ننه جون!!''''
از این به بعد نامش سکه است.چون پسر بدو کار بدو....کجا به هم برسند خدا عالم است...
دختر کمی از وضعیت نا به سامان اقتصادی ناراضی است و زبان به غر غر میگشاید و پسر هم کلافه میشود.
سیر (پرده پنجم)
این پرده کمی وسایل احتیاج دارد...ترجیحا لوازمی که راحت خرد شوند!! سر همان مسائل مادی یا دیگر مسائل مهم از جمله طرز راه رفتن و مدل مو و .....دعوا آغاز میشود..
-تو از اول منو نمی فهمیدی ....
-ا...نه بابا ...تو خیلی می فهمی!!
-یعنی میگی من نفهمم!!؟
-آره میگم...می خوام بدون چه کار می توونی بکنی...
و از اینجا همان وسایل مذکور وارد گود میشوند و بر سر هم خرد میکنند...
البته لازم به ذکر است که دعوا مثل سیر ترشی است کمش مزه زندگی است زیادش باعث اذیت می شود و دل را می زند....
سرکه (پرده ششم)
حالت قهر بعد از دعوا هم کمش خوب است و زیادش دل را میزند و گلو را میسوزاند...
_.......(پسر سرش را تا جایی که بتواند روی روزنامه خم میکند.)
-......(دختر هم به طرز خیلی تابلویی تلویزیون گوش میدهد و محل نمیگذارد.)
ان شاالله هیچ کس زیاد از سرکه نخورد...آمین...بگو آمین..ا..ا....بگو آمین...حالا شد...خدا از دهنت بشنود.
سبزه (پرده هفتم)
کنار سفره هفت سین نشسته اند.پارسال این موقع هیچ کدام همدیگر را نمی شناختند ولی امسال کاملا همدیگر را میشناسند چه شناختنی!!کم کم برای هم جا می افتند و به هم عادت می کنند...عادتی عاشقانه... (در ضمن بالاخره با هم آشتی میکنند.) از این جا به بعد تمام زندگی شان سبزه است....مثل سبزه رشد می کنند و بارور می شوند و می شکفند..
تو را من لینک خواهم کرد
سحر گاهان که در خوابی
تو را من لینک خواهم کرد
به بقال محل هم لینک خواهم داد
سحر گاهان که در خوابید من هم خواب خواهم دید
مرا هک کن ، خیالی نیست
دوباره آی دی از نو
روز از نو
تمام شب به روزم من
و یک وبلاگ پر کامنت خواهم زد
و با فیلتر شکن یک روز
وبلاگ خدا را باز خواهم کرد
با خواهر شیرازی اوباما بیشتر آشنا شوید!
روزنامه دیلی تلگراف چاپ لندن در گزارشی به معرفی «والری جارت»، مشاور نزدیک اوباما که به تازگی به عنوان یکی از اعضای تیم انتقال قدرت وی در کاخ سفید منصوب شده است، پرداخت.
به گزارش عصر ایران، این روزنامه نوشت: "«والری جارت»، دوست نزدیک و معتمد رییس جمهور جدید آمریکا که به لقب «خواهر بزرگ اوباما» شهرت دارد، هم اکنون در حال رهبری نسل جدیدی از سیاه پوستان پرنفوذ است که برای به دست گرفتن قدرت در واشنگتن آماده می شوند."
اوباما در یکی از اولین انتصابات خود، خانم «جارت» 51 ساله را به عنوان یکی از اعضای تیم انتقال قدرت خویش برگزید. این تیم وظیفه نظارت بر بررسی نامزدهای کابینه و تدارک اولین اقدامات اساسی دولت جدید را برعهده دارد.
این خانم 51 ساله، متولد شهر شیراز در ایران و از دوستان نزدیک خانوادگی اوباماست که برای سال ها بازیگر مهمی در جامعه سیاه پوستان شیکاگو بوده است.
«جارت» در امر تجارت و سرمایه گذاری ملک، دستی بر آتش دارد و 17 سال دوست و مشاور نزدیک اوباما بوده است به نحوی که گفته می شود در زمان صحبت کردن درباره رئیس جمهور جدید آمریکا «احساساتی» می شود و همچنین از او به عنوان «طرف دیگر ذهن اوباما» یاد می کنند.
به علاوه به خاطر نزدیکی بسیار به اوباما، لقب «خواهر بزرگ اوباما» را بر وی نهاده اند.
این خانم به حدی به اوباما نزدیک است که می تواند پیش بینی کند اوباما برای شام چه چیزی را دوست دارد و شام یک شنبه گذشته را نیز با رییس جمهور جدید صرف کرده است.
خانم «جارت» تجربه ای در مناصب دولتی واشنگتن ندارد اما به عنوان یک رقیب جدی برای احراز پست های کابینه از جمله وزارت مسکن و حمل و نقل یا حتی مشاور ارشد کاخ سفید محسوب می شود.
اطلاعات بیشتر درباره جارت
والری بومن جارت، متولد ۱۹۵۶ میلادی، وکیل آمریکایی مقیم شیکاگو است. پدر وی، جیمز بومن، از اولین پزشکان بیمارستان نمازی شیراز بوده است. وی خاطراتش از زندگی در ایران را، «خاطراتی بسیار شیرین» توصیف میکند.
جارت در سال ۱۹۷۸ در رشته روانشناسی دانشگاه استنفورد موفق به کسب مدرک کارشناسی شد و سپس دکترای خود را در رشته حقوق در سال ۱۹۸۱ از دانشگاه میشیگان دریافت کرد.
برخی نشریات و رسانه های ایالات متحده آمریکا وی را بانفوذترین مشاور باراک اوباما معرفی میکنند.جارت دارای دختری به نام لورا است که هماکنون در حال تحصیل در رشته حقوق دانشگاه هاروارد است.
شایان ذکر است تولد در ایران الزاماً به معنای تابعیت ایرانی افراد نیست.
سلام
این مطلب رو برای دوستایی مینویسم که خودشون هم صاحب وبلاگ هستند.
میدونستید که خیلی راحت و بدون زحمت میتونید از طریق وبلاگتون پول در بیارید؟
خیلی راحته . میتونید با قرار دادن بنرهای تبلیغاتی سایت اوکسین ادز در وبلاگتون به ازاء هر بازدید کننده که به وبلاگتون میاد و روی این بنرها کلیک میکنه مبلغی پول به حسابتون بره
برای مثال با قرار دادن بنر تبلیغی مانند بنر زیر و با هربار کلیک بر روی آن و دیدن تبلیغات موردنظر مبلغ 500 ریال به حساب شما واریز میشود.
همچنین شما با معرفی سیستم تبلیغاتی اوکسین ادز به سایر سایتها و وبلاگها(عضو گیری نمودن) و عضویت آنها در سیستم از طریق شما، به ازای هر کلیکی که بر روی تبلیغات آنها میشود مبلغ 50 ریال از طرف سایت دریافت می نمایید که بدین صورت شما به یک درامد ثابت ماهیانه و مادام العمر دست خواهید یافت.
برای کسب اطلاعات بیشتر به سایت اوکسین ادز مراجعه کنید
آنجلینا جولی (زاده ۴ ژوئن ۱۹۷۵ در لس آنجلس)، بازیگر و مدل آمریکایی و «سفیر حسن نیت» سازمان ملل متحد در امور پناهندگان است.
تصاویر زیر از سفرهای وی به کشورهای افغانستان، پاکستان، عراق، سودان (دارفور) و اتیوپی میباشد.