عربه با دو تا خیار در دست میره توی یک بقالی، میگه:حاج آقاخیارشور داری؟ بقاله میگه: بله. عربه میگه: پس ولک بی زحمت این دوتا رو همبشور
یه بار تو آبادان مسابقه تقلید صدای داریوش برگزار میشه،داریوش میاد چهارم میشه
عربه میره توالت، تا میاد بشینه یهو یک آروغ اساسی میزنه… پا میشه، میگه: بازبرعکس نشستم
آبادانیه میخواسته یک رفیق جدیدشو به باقی رفقا معرفی کنه،رو به رفقاش میکنه، میگه: بچهها… قاسم. بعد رو به قاسم میکنه، میگه: قاسم جان… بچهها
یه بار از یه عرب می پرسن : اگه همه دنیا رو بهت بدن چکار میکنی ؟ میگه : میفروشم . میرم کویت!!!
یه باربه یه آبادانی و اصفهانی وتهرانی می گن که کی ماهی بزرگ گرفته.اصفهانی میگه من ماهی ۱۸ متری گرفتم. تهرانی میگه۱۹متری.آبادانی میگه۱۰متری.بهش میگن اینکه از همه کوچیکه.میگه:ولک چشاش اینقدره……
یک دفعه به یه آبادانی می گن با مخابرات جمله بساز آبادانی گفت مخا برات برقصم
از یه دختر عرب می پرسند: ۴ تا پستاندار نام ببر میگه خواهرم، مادرم ،زن برادرم، خودمم دارم در میارم
عربه تو ماه رمضان میره در خونه رفیقش میبینه که رفیقش یک زن لخت رو گذاشته تو یخ، میگه ولک چرا این طوری کردی؟ میگی گذاشتم برای بعد از ماه رمضان خراب نشه
به یه عربی بمب میدن میگن بزار یه جای شلوغ؟عربه می بره می زاره تو عروسی پسر عموش!
عربه می خواسته شیر داغ بخورد زیر پای گاوه آتیش روشن میکند
آبادانیه میاد تهران سوار اتوبوس میشه، بلیط اتوبوسرانی آبادان رو میده دست راننده. یارو میگه: داداش این بلیط مال اینجا نیست. آبادانیه میگه: ولک روشو خوب توجه نکردی، نوشته آبادان و حومه
عربه بچش تو اتوبوس به دنیا میاد اسمشو میذاره عبدالواحد