.:: دومیـــــــــم | سرگرمی دانلود آموزش ::.

طنز جوک sms فال اخبار جنجالی عکس دانلود تفریح اموزش جومونگ عکس بازیگر هالیوود کلیپ های موبایل ترفند ها نرم افزار مجانی

.:: دومیـــــــــم | سرگرمی دانلود آموزش ::.

طنز جوک sms فال اخبار جنجالی عکس دانلود تفریح اموزش جومونگ عکس بازیگر هالیوود کلیپ های موبایل ترفند ها نرم افزار مجانی

من از خیانت همسرم مطلع هستم، چکار باید بکنم؟

من از خیانت همسرم مطلع هستم، چکار باید بکنم؟

با رفتارش مرا گول زدو به من این طور القا کرد که مرا دوست دارد .
 
من و حامد در حال جشن گرفتن دهمین سال ازدواحمان بودیم که او به من گفت : شخص دیگری را دوست دارد. این مطالب را مهرناز 37 ساله می‌گوید .

او مادر سه پسر هشت ، شش و دو ساله است . من واقعا بعد از شنیدن این صحبت شک زده شدم و از رستوران بیرون آمدم. او چه جوری توانسته بود چشمانش را ببندد و این صحبت‌های را به من انتقال دهد .؟ آیا او تا این حد بیرحم شده است ؟ من این موضوع را از قبل پیش بینی کرده بودم و حدس می‌زدم که در آینده ای نه چندان دور همچین اتفاقی پیش خواهد آمد .
 
حامد زمان‌های زیادی را به بهانه ی کار در اداره یا به بهانه ی این که به باشگاه می‌رود در محیط بیرون می‌گذراند و همیشه دیر وقت به خانه باز می‌گشت . او نه در تربیت بچه‌ها به من کمگ می‌کرد نه در کارهای منزل . همه ی کارهای به دوش من افتاده بود ، او حتی شب‌های آنقدر دیر به خانه باز می‌گشت که بچه‌ها به خواب می‌رفتند و در حسرت دیدن پدرشان اشک می‌ریختند .
 
من برای تمام این جریانات و برای تمام اتفاقاتی که پیش می‌آمد تنها خودم را سرزنش می‌کردم  . من و حامد حتی دیگر رابطه ی زناشویی نیز نداشتیم . به تازگی حامد فقط تلاش می‌کند که وزنش را کاهش دهد و از وزن زیادی که دارد فاصله بگیرد . شاید مشکلات ما تا حدودی به خانواده‌هایمان بر می‌گردد. من و حامد هنگامی که هر دو خیلی جوان بودیم با هم در جریان یک رژیم غذایی آشنا شدیم . در این مرکز و کلینیک افراد به دیگری کمک می‌کنند تا شخص مقابل انگیزه بگیرد و بتواند وزنش را کم کند.در طی این جریانات و ارتباط‌هایی که با همدیگر داشتیم به هم علاقه مند شدیم و زمانی که می‌خواستیم با همدیگه ازدواج کنیم ، من 20 کیلو وزن کرده بودم و حامد 50 کیلو وزن کرده بود . بعد از ازدواج ، ما به ماه عسل رفتیم .
در اولین سالگرد ازدواجمان ، من باردار شدم و اولین پسرمان به دنیا آمد . من به خاطر نگه داری از فرزندمان مجبور شدم از کاری گه داشتم استعفا بدهم . در همان زمان حامد ترفیع شغلی گرفت و مقام بالاتری را نسبت به قبل در شرکتی که در آنجا استخدام بود به دست آورد.
 
در ترفیعی که گرفته بود با دختری به اسم شیده همکار شده بود ، او 28 ساله بود ورزشکار و خیلی جذاب . او بعد از مدتی حامد را با رفتارهایش با خود همراه کرده بود . حامد گاهی در میان صحبت‌هایش می‌گفت : که هر روز ناهار را در شرکت با شیده می‌خورد و یا این که او را به خانه اش می‌رساند اما من هر شب تا دیر وقت بیدار می‌ماندم تا حامد بیاید و شام را با یگدیگر بخوریم اما او هر وقت که می‌رسید می‌گفت گرسنه نیست یا این که شام خورده است و من هم یا شام سرد می‌خوردم یا این که از ناراحتی شام را که درست کرده بودم دور می‌ریختم .
 
حامد همیشه در این فکر بود که می‌تواند با او ازدواج کند به همین دلیل در دهمین سالگرد ازدواجمان به من گفت که شخص دیگری را دوست دارد اما من چون این موضوع را حدس می‌زدم هیچ چیزی در جواب نگفتم و فقط آنجا را ترک کردم .
 
یک روز بدون این که حامد بفهمد نزد شیده رفتم و با او صحبت کردم ، بدون این که هیچ دعوا یا نزاعی بین ما در بگیرد شیده قبول کرد که از زندگی حامد بیرون برود و روابظ‌شان محدود به روابط بین دو همکار باشد و به من قول داد این موضوع بین ما دونفر بماند و او این موضوع را به حامد نگوید . از آن روز به بعد که من پیش شیده رفتم رفتار حامد خیلی بدتر شد ، شب‌های دیگر اصلا به خانه نمی‌آمد من حیلی نگران حامد شده بودم نمی‌دانستم باید چه کاری انجام دهم در عین حال هیچ جیز به حامد نیز نمی‌گفتم .
 
این موضوع به مدت دو هفته ادامه داشت تا بالاخره حامد دست از این رفتارش برداشت و اولین لبخند و محبت را بعد از مدتها به من و فرزندانمان  ابراز داشت . من تا حدودی از خنده ی او ترسیدم آیا همه چیز روبه بهبودی بود ؟ آیا حامد سابق برگشته بود ؟ آیا شیده چیزی به حامد گفته بود ؟ همه ی این آیاها در ذهن من می‌چرخیدند تا بعد از یک هفته متوجه شدم که حامد به حامد که در سابق بود تبدیل شده است .
 
در این مدت به خودم بسیار فکر کردم چرا حامد ، شیده را جایگزین من کرده بود به همان‌اندازه که شیده زیبا بود من هم زیبا بودم این رفتار حامد چه دلیلی می‌توانست داشته باشد ؟ در بررسی‌ها و تعمقات بسیاری که داشتم به این موضوع پی بردم من به دلیل این که بعد از سه زایمان چاق شده بودم دیگر جذابیت سابق را برای حامد نداشتم به همین دلیل دوباره رژیم‌های غذایی ام را آغاز کردم .
 
 مشاور:
اکنون آیا ببینیم دلایلی که مهرناز به آنها فکر می‌کرد و فکر می‌کرد همسرش به خاطر چاقی بیش از حد او است که رهایش کرده و به دنبال زن دیگری رفته است آیا درست می‌باشد یا اینکه دلیل دیگری دارد ؟  اکنون به صحبت‌های حامد گوش می‌دهیم 
 

حامد 37 ساله میگوید :
من می‌توانم این موضوع و رابطه ای که با شیده را داشتم در خفا نگه دارم و توضیحانی راجع به جزئیات آن ندهم اما ترجیح می‌دهم که این مساله برای مهرناز روشن شود به همین دلیل این موضوع را شر ح می‌دهم .
 
من مهرناز و فرزندانم را دوست داشتم اما به دلایلی که شرح خواهم داد بعد از مدتی دل بسته ی شیده شدم . من و مهرناز نیز مانند تمام زن و شوهرها وقتی را برای صحبت کردن با دیگری اختصاص می‌دادیم اما همیشه وقتی که من با مهرناز حرف می‌زدم او در تمامی صحبت‌های من می‌پرید و مدام می‌پرسید چرا ؟ چطور؟
 
یا با سئوال‌هایی که می‌پرسید مرا ناراحت می‌کرد من هیچ گاه نتوانستم با همسرم درد و دل کنم . مهرناز همسر فوق العاده ای است اما من به عنوان یک مرد نتوانستم به این کار او عادت کنم . به همین دلیل هنکامی که من ترفیع گرفتم و در محل کار جدیدم با شیده که همکارم بود آشنا شدم . رفتارهای او مورد پسندم واقع شد و به همین دلیل از شیده خواستم که با یکدیکر ازدواح کنیم و شیده برای این که تصمیم نهایی اش را بگیرد مدتی زمان خواست و بعد از مدتی به من پاسخ داد : که حامد من و تو برای دیگری ساخته نشده ایم من و تو تنها می‌توانیم همکار دیگری باشیم نه این که همسر دیگری .
 
من از این موضوع خیلی نارحت شدم زیرا فکر می‌کردم که جواب شیده به این پیشنهاد من به طور حتم مثبت است تا بعد از مدت‌ها ناراحت بودم اما بعد از گذشت مدتی با این موضوع کنار آمدم و شیده را تنها به عنوان یک همکار در کنار خود قبول کردم نه این که او نقش خاصی را در زندگی شخصی من داشته باشد .
 
شاید یکی از دلایلی که من عاشق شیده شدم این موضوع بود که مهرناز مطرح کرد ، یعنی مساله چاق بودن بیش از حد مهرناز اما موضوع اصلی این نبود ، من مرد فعالی هستم و دوست داشتم با مهرناز با هم به ورزش برویم و در فعالیت‌های بیرون با هم شرکت کنیم اما مهرناز همیشه تکالیف و نگه داری بچه‌ها را بهانه می‌گرد و می‌گفت که نمی‌تواند با من به پیاده روی بیاید .
 
به همین دلیل من هنگامی که شخصی را پیدا کردم که او نیز مثل من فعال است خیلی خوشخال شدم و به همین دلیل با شیده به باشگاه می‌رفتم یا پیاده روی و … . شاید من باید بیشتر به مهرناز اصرار می‌کردم یا نمی‌دانم چه مشکلی باعث شد که رابطه ی من ومهرناز تا مرز جدایی برود .
 
مهرناز و حامد نزد یک مشاور خانواده می‌روند و این مشاور خانواده در رابطه با مشکل این زوج توضیح می‌دهد : مشاور سخنانش را با طرح این موضوع شروع می‌کند : زنان بسیار سریع متوجه می‌شوند که آیا در زندگی مردشان شخص دیگری وارد شده است یا نه ؟!  قوه ی زنان در رابطه با این موضوع بسیار زیاد است . همان طور که مهرنازتوضیح داد ، او بسیار سریع متوجه این موضوع شده است و خود را برای مقابله با این موضوع آماده کرده بود .
 
مهرناز نباید تا این حد خود را مشغول فرزندانش می‌کرد که از همسرش غافل شود ، او ختی از خودش نیز غافل شده بود ، او متوجه نشده بود که تناسب‌اندامش تا چه حد به هم ریخته است و تا چه حد چاق شده است و موضوع مهم دیگر او تا آن حد خود را به بچه‌ها سرگرم کرده بود که دیگر محبت سابق را به حامد نداشته است و این موضوع کاملا طبیعی می‌باشد که حامد نیز به دلیل اینکه محبتی را در خانواده اش نمی‌یافت شب‌ها دیر به خانه می‌آمده یا این که این محبت را در بیرون از خانه جست و جو میکرده است و به دنبال شخصی بوده است که جایگزین مهرناز شود .
 
حامد نیز به این دلی اشتباه داشته است که عقاید خود را به همسرش انتقال نداده است و اکر او قبول نمی‌کرد در وحله ی بعد به دنبال شخص دیگری برود ، این حق مهرناز بود که بداند به چه دلیل حامد از او سرد شده است .
 
در این مدت نحوه ی صحبت این دو زوج نیز با دیکری تاثیرات منفی را افزایش داده است . آنها به دلیل این که در حال دور شدن از دیگری بودن نحوه ی صحبت کردنشان نیز با دیگری بسیار تفاوت داشت و فرق کرده بود مثلا مهرناز برای این که به حامد بفهماند که در کارهای منزل تنهاست و تمام مسئولیت‌های خانه بر دوش اوست به حامد گفته بود : " مثل این که تو در این خانه زندگی نمی‌کنی و فقط من و بچه‌ها هستیم "
 
او این جمله را به حامد  گفته بود برای این که به او بفهماند به او نیاز دارد اما همین جمله باعث دعوای و نزاعی بین آن دو شده بود . مهرناز به جای این جمله می‌توانست به حامد بگوید : " من در کارهای خانه تنها هستم، اگر خسته نیستی می‌توانی به کمک کنی " ؟
با گفتن همین جمله ی ساده حامد از این که همه ی مسئولیت‌های خانه را به دوش مهرناز‌انداخته است شرمنده می‌شد و سریعا به کمک او می‌شتافت .
 
بعد از این که مهرناز و حامد متوجه اشتباهاتشان شدند درصدد بر آمدند تا این اشتباهات را ترک کنند و مانند سابق به زتدکی با دیگری ادامه دهند و تمام تمایلات و خواسته ای دیگری را برآورده سازند و اگر مشکلی نیز دارند  به همسرشان بگویند تا قبل از این که دیر شود 

بهنوش بختیاری در نمایش تبلیغاتی بازی می‌کند

بهنوش بختیاری در نمایش تبلیغاتی بازی می‌کند

بهنوش بختیاری از امروز در نمایشی که در یک فروشگاه لوازم خانگی اجرا می‌شود، بازی می‌کند.

به گزارش خبرگزاری مهر، بختیاری به همراه محمدرضا حسین‌زاده از امروز چهارشنبه در یکی از فروشگاههای لوازم خانگی در تهران در نمایشی بازی می‌کند. این نمایش ماجرای یک زن و شوهر است و در آن محصولات یک شرکت تولید لوازم خانگی و کارآیی آنها به مخاطب معرفی می‌شود.
این نمایش هر روز ساعت 17:30 تا 21:30 اجرا می‌شود. این اولین بار است که یک بازیگر شناخته شده در پروژه‌ای تبلیغاتی به این شکل همکاری می‌کند. بختیاری بازیگر مجموعه‌‌های "شب‌های برره"، "جایزه بزرگ" و "باغ مظفر" است که نوروز 88 مجموعه "عید امسال" را روی آنتن شبکه تهران داشت. 

دست انداختن اوباما به خاطر پوشیدن لباس‌های «گل و گشاد»! ( عکس)

دست انداختن اوباما به خاطر پوشیدن لباس‌های «گل و گشاد»! (+عکس)

رئیس جمهور آمریکا در واکنش به منتقدان خود که از لباس هایش در یک استادیوم بیسبال ایراد گرفته بودند به «شلخته» بودن خود اعتراف کرد، اما گفت: بدون توجه به نظر منتقدان ، لباس هایی را می‌پوشد که با آنها احساس راحتی می‌کند.
اوباما هفته گذشته در حالی که لباس‌های جین بر تن کرده بود در آغاز مسابقه‌ای در سنت لوئیس یک توپ بیسبال را در اقدامی نمادین پرتاب کرد.
پس از این رویداد، منتقدان با ایراد گرفتن به پوشش اوباما، لباس‌هایش را «گل و گشاد» نامیدند و او را دست انداختند.

 رئیس جمهور آمریکا در مصاحبه‌ای با شبکه «ان.بی.سی» در واکنش به انتقادات صورت گرفته اعتراف کرد که تا حدودی شلخته است اما به نظر منتقدان خود توجهی نمی‌کند.

وی در پاسخ به این سئوال مجری برنامه که «شما با یکی از شیک پوش ترین زنان دنیا (میشل اوباما) ازدواج کرده‌اید، در این صورت می‌خواهید از این شلوارها دفاع کنید؟»، اظهار داشت: "این نگرش من است، میشل محشر است اما من کمی شلخته هستم".

اوباما افزود: "من از رفتن به خرید بیزار هستم، این جین‌ها (که برتن کرده ام) راحت هستند و با پوشیدن آنها احساس راحتی می‌کنم. من برای کسانی که می‌خواهند رئیس جمهورشان با پوشیدن لباس‌های جین تنگ احساس بزرگی کند، متاسفم. من آن مرد نیستم".

رئیس جمهور آمریکا گفت: "اساساً تا چند سال قبل من فقط چهار دست لباس داشتم".

اوباما خاطرنشان کرد: میشل اوباما که به خاطر طرز لباس پوشیدن و آراستگی خود به نماد مد تبدیل شده زمانی عادت داشت او را به خاطر لباس‌هایش دست بیاندازد 

نکته‌هایی که به هنگام پوشیدن جین باید بدانید !!

 

بر اساس چه معیاری شلوار جین خود را انتخاب کنیم ؟

 

شلوار جین نیز اهمیتی به سزایی در پوشش شما دارد همانند لباسهایی که در مهمانی شبانه می‌پوشید و به شما جلوه‌ای خاص می‌دهد .

اگر شلوار جین شما دارای فاق کوتاه و یا بلند باشد دید‌ها ی مختلفی را‌ایجاد می‌کند و هر یک جلوه‌ای متفاوت را به شما می‌دهد .

شلوار جین هر ساله مد است و فقط شکل  یا مدل کوتاهی یا بلندی در هر سال بنا به طرح‌های ارائه شده توسط مزون‌های مد و فشن تغییر می‌کند. اما نکته ی مسلم‌این است که شلوار جین چندین سال است که  همیشه و  در همه نقاط دنیا مد بوده است .

چند توصیه برای انتخاب بهتر شلوار جین : این موضوع کاملا صحیح است که پوشیدن شلوار جین بستگی به نوع مهمانی دارد که می‌روید و یا رنگ و ترکیبی که برای آن شب در نظر گرفته‌اید .

مثلا اگر بلوزتان رنگ خاصی را دارد بنا به همان رنگ رنگ جین خود را انتخاب می‌کنید تا جلوه‌ای شیک و شکیل را به شما بدهد.

نوع کفش‌هایی هم که می‌پوشید نقشی اساسی دارد .

کفش‌های پاشنه دار به شما زیبایی خاصی می‌دهد و پاهای شما را بیش از پیش زیبا و کشیده نشان می‌دهد .اما جلوه شلوار جین با یک کفش متناسب دخترانه و یا یک صندل چیز دیگریست. 
 

انتخاب شلوار جین بر اساس فرم باسنتان :
 
*خانم‌های که دارای باسنی کمی پر هستند بهتر است شلوار جینی را انتخاب کنند که از بالا دور تا دور کمر آنها را بگیرد و از ناحیه  پایین شلوار کوتاه باشد .‌این سبک جین پوشیدن باعث می‌شود که  اندام شما  زیبا جلوه کند و علاوه بر آن چون از ناحیه باسن پر هستید قد شما را کوتاه نشان دهد .  *برای خانم‌هایی که معمولی و دارا ی اندامی ظریف هستند  بهتر است جین‌هایی را بپوشند که  کمی گشاد باشد تا بدنشان را زیباتر نشان دهد .

 

* برای خانم‌هایی که خوش استیل و کمی لاغر هستند جینی را بپوشند که راسته باشد .

برای خانم‌هایی که کمی شکم دارند  بهتر است جینی را بپوشند که دور تا دور کمر و شکم  را بگیرد . و شما می‌توانید از یک کمربند نیز کمک بگیرید . تا شکم شما را کوچک تر نشان دهد .  
 
 
نگه داری  جین :
 معمولا اگر یک جین دارای جنس خوبی باشد می‌تواند تا دو سال برای شما قابل استفاده باشد . با آب خیلی گرم جین خود را نشوید چون بافت جین را به هم می‌ریزد و غالبا بعد از سه یا چهار دفعه که جین خود را می‌پوشید آن را بشویید .

آنچه نباید به کودکان گفت

آنچه نباید به کودکان گفت
1- گذاشتن اسم روى بچه ها: «لال » یا «بچه بد»
اگر کودکان را به نام هایى مانند احمق و تنبل بنامید باور مى کنند که داراى این صفات و خصوصیات هستند. به علت آسیبى که به کاربردن این نام هاى منفى به شخصیت بچه ها وارد مى کند اعتماد به نفس او از بین مى برد. اگر کودکى به صفت « زشت » نامیده شود ممکن است از حضور در جمع و بازى با دیگران خوددارى کند. اگر بگویید: « کمرو» از ارتباط با همسالان و بزرگترها پرهیز مى کند. چه باید گفت؛ با جمله اى مثبت توجه بچه را به رفتارى معطوف کنید که باید تغییر دهد: « این اتاق نامرتب و به هم ریخته است» یا « کاغذ و مدادهایت روى زمین پخش شده و باید جمع شود.»

۲- طرد کردن بچه ها:«اى کاش به دنیا نمى آمدى » یا « هیچکس تو را دوست ندارد» طرد کردن بچه ها، نشان دادن نفرت یا تمایل به جدایى از آنهاست. براى یک کودک دوست داشته نشدن از طرف فردى که او را به دنیا آورده به معنى دوست نداشتن از طرف همه افراد است. آنچه یک کودک باید بداند این است که پدر و مادر بدون هیچ قید و شرطى دوستش دارند.

۳- منفى بافى:« لیاقت چیزى را ندارى» یا «جات تو زندونه»
بچه ها با کلمات و جمله هایى که به آنها مى گوییم، بزرگ مى شوند. یک پژوهشگر با عده اى زندانى گفت وگو و مصاحبه کرد. از آنها پرسید که به چند نفر از آنها هنگام بچگى گفته شده که زندانى خواهند شد، با کمال تعجب دریافت که تقریباً پاسخ همه آنها به این سؤال مثبت بود. والدین باید آینده خوبى را براى بچه ها ترسیم و پیش بینى کنند.

۴- مقصر دانستن بچه ها هنگام بروز مشکلات: « تو دلیل دعواى من و پدرت هستى» مقصردانستن کودک هنگام مشکلات به این معنى است که او به دلیل کارى که دیگران انجام داده اند سرزنش مى شود. بچه ها هدف آسان و در دسترس براى به گردن گرفتن تقصیر دیگر اعضاى خانواده هستند. اگر بچه ها باید یاد بگیرند که مسؤولیت کارهایشان را به عهده بگیرند، ما باید نمونه اى از مسؤولیت پذیرى در برابر اشتباهات و ضعف هایمان باشیم. چه باید گفت؛ اگر عصبانى شدید به محض به دست آوردن خونسردى از کودک معذرت بخواهید و مثلاً بگویید: « ببخشید دعوات کردم، امروز خسته بودم. »

۵- انتظارات نابجا:« نمره ات ۱۷ شده پس ۳ نمره دیگر چه شده است تو فقط باید ۲۰ بگیرى.»
پدر و مادرانى که از فرزندان خود انتظارات بیجا دارند آنها را مجبور مى کنند که بهترین بازیکن باشند یا در مدرسه نمره ۲۰ بگیرند. پیامى که پشت این عمل پنهان شده این است که تو در مدرسه به اندازه کافى خوب نیستى. داشتن انتظار بیجا تنها اعتماد به نفس کودک را از بین مى برد. چه باید گفت؛ با تاکید به نکات مثبت بگویید: «خیلى عالى است که نمره هاى ۲۰ زیادى در کارنامه ات دارى، اشکالى ندارد نمره ۱۷ گرفتى چون تو تمام سعى خود را کردى و هر انسانى ممکن است اشتباه کند. سعى کن اشتباهاتت در آینده کمتر شود لزومى ندارد همیشه و همه کس نمره ۲۰ بگیرند.»

۶- مقایسه کردن :«چرا مثل پسرخاله ات نیستى؟»،«وقتى به سن تو بودم، دو کیلومتر پیاده به مدرسه مى رفتم.»
وقتى به کودک مى گویید که رفتارش مثل خواهرش خوب نیست، تخم حسادت و بددلى را بین فرزندان خود مى کارید. بچه ها نباید در خانواده و فامیل مقایسه شوند، چون در مقابل خواهران و برادران خود احساس بى ارزشى و بد بودن را خواهند داشت. حتى تعریف مثبت هم مى تواند همین نتیجه را داشته باشد. وقتى مى گوید: « تو در بازى فوتبال از برادرت بهترى » همان احساس مقایسه و ناسازگارى را بین آنها به وجود مى آورید. بهتر است بگویید: « تو در بازى فوتبال به اندازه برادرت هنگامى که به سن تو بود خوب هستى» ،« از سال گذشته تا به حال در زبان پیشرفت کرده اى.»

۷- شرم زدگى: « باید از خودت خجالت بکشى. درست مانند یک بچه رفتار مى کنى. نمى توانم باور کنم از این گربه کوچک مى ترسى.»
هنگام خجالت کودک احساس مى کند نقص دارد یا بى لیاقت است. خجالت کشیدن بیشتر از این که رفتار او را درست کند موجب از دست رفتن روحیه و تحقیر او مى شود. برخى پدرها و مادرها با انگشت گذاشتن روى ضعف هاى کودک- مانند شب ادرارى- او را تحقیر مى کنند. خجالت زده کردن کودک موجب مى شود که او عوامل تحقیرش را پنهان کند. بهتر است بگویید: «گریه نکن تو دیگر بزرگ شده اى. گربه آنقدرها هم ترسناک نیست»

۸- تهدید کردن:
 «اگر نیایى مى روم و اینجا تنها مى مانى. اگر دوباره این کار را انجام دهى، به پلیس مى گویم تو را ببرد.» تهدید، گفتن جمله یا کلمه اغراق آمیزى است که پدر و مادر به کار مى برند تا کودک را بترسانند، مانند این جملات: « اگر درست رفتار نکنى تمام استخوان هایت را مى شکنم ». تهدید موجب ترس در کودک مى شود و او احساس مى کند که در محیطى ناامن و پر از دشمن زندگى مى کند. تهدید به تنها گذاشتن کودک برایش بسیار دردناک و سخت است چون او بسیار حساس است و براى نیازهاى اساسى و اولیه زندگى به پدر و مادرش نیاز دارد. آنچه باید گفت؛ به بچه ها باید هشدار داد، نه تهدید. برخلاف تهدید هشدار واقعى و معقول است. با گفتن جمله « اگر ق€•. در نتیجه ق€•» به او هشدار مى دهید که نباید به رفتار بد خود ادامه دهد، مانند « اگر دوباره خواهرت را بزنى، دیگر نباید با او بازى کنى». 
 

دختر سال 2009 مسکو! ( عکس)

دختر سال 2009 مسکو! (+عکس)

" یالیا ابرزسوا " ( Yuliya Obraztsova  ) دختر سال زیبایی 2009 مسکو شد.

 

دختر سال 2009 مسکو! (+عکس)

مراسم دختر سال مسکو 15 جولای  2009 در مسکو برگزار شد و "یالیا ابرزسوا "  25 ساله توانست لقب دختر سال زیبایی 2009 مسکو را از آن خود کند 

منبع:   سایت بزرگ تفریحی فان شاد.کام